ذروه
/zorve/
مترادف ذروه: اوج، ذروت، ستیغ، قله، تارک، چکاد، فرق، نوک
متضاد ذروه: حضیض
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بالای چیزی.
۳. جای بلند مانند قلۀ کوه.
مترادف ها
اوج، ذروه، برج، راس، منتهی درجه، قله نوک تیز
اوج، قله، نوک، اعلی درجه، ذروه، منتها درجه، منتهی
اوج، نقطهء کمال، اعلی درجه، نقطهء اوج، ذروه
ذروه، حد اعلای ترقی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
قسمت بالای ( شکل هندسی )
ذِرْوَة : ج ذُرًى و ذِرىً : بالاى هر چیزى ، بلندى و جایگاه بلند .
تلفظ صحیح این کلمه: ذِرْوَة
تلفظ صحیح این کلمه: ذِرْوَة