ذخیره کردن
مترادف ذخیره کردن: انبار کردن، انباشتن، اندوختن، پس انداز کردن
برابر پارسی: انباردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
انبار کردن، ذخیره کردن، به موجودی افزودن
ادعا کردن، اندوختن، رنگ امیزی کردن، ذخیره کردن
انباشتن، احتکار کردن، ذخیره کردن
اندوختن، انبار کردن، ذخیره کردن
انباشتن، انبار کردن، ذخیره کردن
ذخیره کردن، متروک کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: اندوخته کردن 🇮🇷
یا اندوختن
یا اندوختن
شماره ی منو سیو کن
پُر کردن
اندوختن جمع آوری کردن. رزرو.
اَلفَختَن
منبع: واژه نامه لغت فرس اسدی طوسی
منبع: واژه نامه لغت فرس اسدی طوسی
رزرو