ذخیره کردن


مترادف ذخیره کردن: انبار کردن، انباشتن، اندوختن، پس انداز کردن

برابر پارسی: انباردن

معنی انگلیسی:
hoard, reserve, save, stockpile, store, bespeak, to reserve, to put in store

لغت نامه دهخدا

ذخیره کردن. [ ذَ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نهادن. پس انداز کردن. ادّخار. اذّخار. انبار کردن. اندوختن. الفنجیدن. بیلفنجیدن. الفغدن. بیلفغدن. پس دست داشتن.الفختن. بیلفختن. اقتناء. ابتآر. بأر. اعتقاد. پستائی کردن. یخنی. اقماز.

فرهنگ فارسی

نهادن . پس انداز کردن .

فرهنگستان زبان و ادب

{store} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] انباشتن داده ها و اطلاعات در حافظه

مترادف ها

stock (فعل)
انبار کردن، ذخیره کردن، به موجودی افزودن

lay in (فعل)
ادعا کردن، اندوختن، رنگ امیزی کردن، ذخیره کردن

hoard (فعل)
انباشتن، احتکار کردن، ذخیره کردن

store (فعل)
اندوختن، انبار کردن، ذخیره کردن

stash (فعل)
انباشتن، انبار کردن، ذخیره کردن

lay by (فعل)
ذخیره کردن، متروک کردن

فارسی به عربی

کنز , مخزن ، اِدّخار

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: اندوخته کردن 🇮🇷
یا اندوختن
Stock up on
شماره ی منو سیو کن
پُر کردن
اندوختن جمع آوری کردن. رزرو.
اَلفَختَن
منبع: واژه نامه لغت فرس اسدی طوسی
رزرو

بپرس