ذخایر

/zaxAyer/

برابر پارسی: انباشته های

معنی انگلیسی:
resources, store

لغت نامه دهخدا

ذخایر. [ ذَ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ ذخیرة. ذخیره ها. پستاها. پستائی ها. دست پس ها. پس افکنده ها. پس اوکندها.اندوخته ها. نگاهداشته شده ها برای روزی :
کلیدهای شهادت نهادی اندر گنج
زهی ذخایر گنج تو طاعت جبار.
فرخی.
و این قصه دراز است و از خزائن سامانیان مالهای بی اندازه و ذخایر نفیس برداشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 196 ). و ناگاه بر ذخایر نفیس و گنجهای شایگانی مظفر شوند. ( کلیله و دمنه ). و چون آفتاب روشن است که تو آمده ای تا نفایس ذخایر از ولایت ما ببری. ( کلیله و دمنه ). از نفایس ذخایر و زواهر جواهر... چیزی یافت که حامل کتاب و اوارج حسّاب از حدّ و عدّ آن قاصر آید. ( ترجمه تاریخ یمینی نسخه خطی مؤلف ص 274 ).خزاین موروث و ذخایر مدفون بر جماعت اتباع تفرقه کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی همان نسخه ص 149 ). حکم ذخائر با او انداخت. ( ترجمه تاریخ یمینی همان نسخه ص 205 ). || ذخایر الهیة؛ قومی از اولیأاﷲ باشند که خدای تعالی بوسیله ایشان رنج و بلا را از بندگان خود دفع فرماید، همچنانکه با ذخایر سیم و زر فقر و نیاز درویشان را میتوان دفع کرد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ، از اصطلاحات الصوفیه ).

فرهنگ فارسی

جمع ذخیره
( اسم ) جمع ذخیره ذخیره ها اندوخته ها پس افکنده ها .

فرهنگ معین

(ذَ یِ ) [ ع . ذخائر ] (اِ. ) جِ ذخیره ، اندوخته ها.

فرهنگ عمید

= ذخیره

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 واژه ی برنهاده: ذخیره ها 🇮🇷
اندوخته ها
جمع کردن

گنجینه ها

بپرس