ذبر
لغت نامه دهخدا
ذبر. [ ذَ ب ِ ] ( ع ص ) کتابی ذبر؛ کتابی که به آسانی خوانده شود. خوانا. سهل القرائة. مقروّ.
ذبر. [ ذَ ] ( ع مص ) نبشتن. نوشتن. کتابت . || خجک زدن بر نوشته. نقطه نهادن بر کلمات. تنقیط. نقطه کردن بر کتابت. خجک کردن حروف را . || آهسته خواندن. با شتاب خواندن. زود خواندن. || دانست ِ چیزی. دانستن.
ذبر. [ ذَ ب َ ] ( ع مص ) خشم گرفتن. خشمناک شدن.
ذبر. [ ذَ ] ( ع اِ ) نامه. صحیفه. کتاب. || کتاب ، به لغت حمیر و نامه که بر شاخ خرما که برگ برنیاورده باشد نویسند. ج ، ذبار. || سخن. زبان. نطق. || کوه. ( به لغت حبشه ) ج ، ذِبار.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
نامه = نوشته = نبشته
نامه، صهیفه، . . . ـ
یا
به لغت حمیرو نامه که بر شاخ خرماکه برنیا ورده باشد نویسند
یا
به لغت حمیرو نامه که بر شاخ خرماکه برنیا ورده باشد نویسند