ذبح کردن


معنی انگلیسی:
butcher, kill, slaughter, to slaughter, to sacrifice

مترادف ها

kill (فعل)
کشتن، بقتل رساندن، ذبح کردن، ادمکشی کردن

slay (فعل)
بقتل رساندن، ذبح کردن، ادمکشی کردن، کشتار کردن، با خشونت کشتن

sacrifice (فعل)
فدا کردن، ذبح کردن، قربانی دادن

فارسی به عربی

اغتل , قتل

پیشنهاد کاربران

بپرس