ذبابی

لغت نامه دهخدا

ذبابی. [ ذُ بی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به ذُباب. ذبابی ، یا زمرد ذبابی ؛ زمردی باشد سبز و آبدار و شفّاف و در غایت طراوت و خوشرنگی بی آنکه مایل برنگی دیگر بود. شبیه به رنگ مگس سبز که گاهگاه در میان گیاهان بود. ( از جواهرنامه ).

ذبابی. [ ذُ بی ی ] ( ع اِ ) برآمدگی و نُتُوّ طبقه عنکبوتیه ( در چشم ) از جراحت و جز آن.

فرهنگ فارسی

بر آمدگی و نثو طبقه عنکبوتیه از جراحت و جز آن .

پیشنهاد کاربران

بپرس