ذات الکهف. [ تُل ْ ک َ ] ( اِخ ) موضعی است در شعر عوف بن الأحوص : یسوق صریم شأها من جلاجل الی و دونی ذات کهف و قورها.و در شعربشربن ابی حازم :یسومون الصلاح بذات کهف و ما فیها لهم سلع وقار.( از معجم البلدان یاقوت ).