ذات النحیین
لغت نامه دهخدا
و ذات عیال واثقین بعقلها
خلجت لها جاراستها خلجات ِ
شغلت یدیها اذا ردت خلاطها
بنحیین من سمن ذوی عجرات
فاخرجته ریان ینطف راسه ُ
من الرامک المذموم بالمقرات ( او بالثغرات )
فکان لها الویلات من ترک سمنها
و رجعتها صفرا بغیر تبات ِ
فشدّت علی النحیین کفّا شحیحة
علی سمنها و الفتک من فعلات.
و سپس خوّات مسلمانی پذیرفت و درک غزوه بدر کرد و رسول اکرم صلوات اﷲ علیه بمزاح به او گفت یا خوات کیف شراوک و در بعض روایات شراؤک و تبسم فرمود و او گفت یا رسول اﷲ قد رزق اﷲ خیرا و اعوذ باﷲ من الحور بعد الکور و در روایت حمزه آمده است که نبی اکرم بدو فرمود: ما فعل بعیرک اشرد علیک و او گفت اما منذ اسلمت او منذ قیده الاسلام فلا. و انصار گویند که رسول صلوات اﷲ علیه دعا فرمود تاشدت و سورت شهوت وی فرونشست. مردی بنی تیم اﷲ را هجا گوید:
اناس ٌ ربةالنحیین منهم
فعدوها اذا عدّ الصمیم.
و این حکایت را بام الوردعجلانیة نیز نسبت کرده اند و او پس از انجام عمل فریاد کرد یا ثار ذات النحیین. و نحی به معنی خیک روغن باشد و اشغل من ذات النحیین مثل است.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید