ذات العین

لغت نامه دهخدا

ذات العین. [ تُل ْ ع َ ] ( ع اِ مرکب ) سلفینون. صریمةالجدی. عنبیة. فلومانن .

ذات العین. [ تُل ْ ع َ ] ( ع اِ مرکب ) علت چشم. ( آنندراج ).

ذات العین. [ تُل ْ ع َ ] ( اِخ ) حمداﷲ مستوفی در نزهةالقلوب در ذیل عنوان و من واسط الی ثعلبیة گوید : از واسط تا شعشعة سی میل از او تا عیص سی و دو میل ، از او تا ذات العین بیست و شش میل از او تا شابیة بیست و شش میل از او تااخادید سی میل... ( نزهةالقلوب چ بریل لیدن 1331 ).

فرهنگ فارسی

حمد الله مستوفی در نزهه القلوب در ذیل عنوان و من واسط الی ثعلبیه گوید . از واسط تا شعشعه سی میل از او تا عبص سی و دو میل از او تا ذات العین بیست و شش میل او تا شابیه بیست و شش میل از او تا اخادید سی میل نزهه القلوب چاپ بریل لیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس