ذات العنیق

لغت نامه دهخدا

ذات العنیق. [ تُل ْ ع ُ ن َ ] ( اِخ ) آبی است نزدیک حاجر بر طریق حاجیان کوفه به مکه بر یک میلی نُشناش. شاعر گوید :
الا تلکما ذات العنیق کأنّها
عجوز نفی عنها اقاربها الدهر.
واعرابی راست :
رایت و اصحابی بأظلم موهنا
سناالبرق یجلو مکفهرّاً یمانیا
قعدت له من بعد مانام صحبتی
تسح علی ذات العنیق العزالیا.
( از معجم البلدان یاقوت ).

پیشنهاد کاربران

بپرس