دیگرم
لغت نامه دهخدا
- دیگرم روز ؛ فردا. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : دیگرم روز صباح که گذشتند دیدند آن درخت انجیر خشک شده بود از بیخ. ( ترجمه دیاتسارون ص 288 ). دیگرم روز، میخواست عیسی بدرآید سوی جلیل. ( ترجمه دیاتسارون ص 44 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید