دیگر باره
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
دیگرباره ؛ دفعه دوم : و به بغداد جو را بجوشانند و آب او بپالایند و با روغن کنجد دیگرباره بجوشانند تا آب برود و روغن بماند. ( نوروزنامه ) . رجوع به باره شود. || ( ق ) کرت دوم. بار دوم. از نو. ( یادداشت مؤلف ) . نیز. هم :
دریاب تو این یکدم فرصت که نه ای
آن تره که بدروند و دیگر روید.
خیام.
دریاب تو این یکدم فرصت که نه ای
آن تره که بدروند و دیگر روید.
خیام.