دیوغول

لغت نامه دهخدا

دیوغول. [ وْ ] ( اِ مرکب ) گرهی باشد که در گردن و گلو و اعضای آدمی بهمرسد و درد نمیکند و آن را بعربی سلعة گویند. ( برهان ) ( از آنندراج ). || غول بیابانی. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - غول بیابانی . ۲ - گرهی است که در گردن و گلو و اعضای انسان بهم رسد و درد نکند سلعه .

فرهنگ عمید

۱. غول بیابانی.
۲. (پزشکی ) غده، غدهای سفت و سخت که در زیر پوست بدن پیدا شود، دامغول.

پیشنهاد کاربران

بپرس