دیوسر. [س َ ] ( ص مرکب ) دیوسار. دیوآسا. دیوسان : که ای دوزخی بنده دیوسرخرد دور و دور از تو آئین و فر.فردوسی.که بودی همیشه نگهبان روم یکی دیوسر بود بیداد و شوم.فردوسی.این دیوسران را مدار مردم گر هیچ بدانی لطف ز دشنام.ناصرخسرو.