چنین داد بهرام پاسخش باز
که ای بیخرد ریمن دیوساز.
فردوسی.
یکی نامه بنویس زی خشنوازکه ای بیخرد ریمن دیوساز.
فردوسی.
بخسرو چنین گفت کای سرفرازنگه کن که آن بنده دیوساز.
فردوسی.
بنزدیک قیصر فرستاد بازکه شمشیر این بنده دیوساز.
فردوسی.
بدو پهلوان گفت کای دیوسازچرا رفتی از نزدمن بی جواز.
فردوسی.
چنین گفت پس با سکندر برازکه طینوش بی دانش دیوساز.
فردوسی.