دیوس
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
دَیّوس ؛ با ریخت دیگر دیوث به معنی دسیسه گر.
حکمت استفاده از حرف س به صورت ث با سه نقطه به خاطر وجود یک شخص سوم در بین دو نفر یا دو گروه برای ایجاد انشقاق و تفرقه و جدایی می باشد.
درک بهتر این مطلب در متن تحلیلی زیر تبیین شده است ؛
... [مشاهده متن کامل]
داس ؛ این کلیدواژه که به عنوان یک اسم برای یک ابزار جهت درو کردن و دریده شدن گندم و جو از ریشه، در کشاورزی رایج می باشد دارای یک مفهوم بسیار زیبا و حکیمانه ای به صورت پنهان و نهفته در صندوقچه این کلمه می باشد.
از زاویه ی قانون مُصَوِّت ها و عینیت آوای دو مصوت ( آ ) و ( او ) که دو حالت از هم باز شدن لب ها و به هم دوز شدن لب ها را ایجاد می کند، دو کلمه ی داز و دوز به معنی از هم جدا کردن و به هم رساندن دارای معنا و مفهوم می باشد.
مُؤَیِّد این مطلب و عینیت آن با عالم واقع در ابزاری به نام داس در کشاورزی که باعث جدا شدن ساقه از ریشه می شود قابل مشاهده است. یعنی از طریق قانون مصوت ها کلمه ی دوستی به معنی به هم دوز شدن و دسیسه به معنا طرح و نقشه برای جدا سازی دارای معنا و مفهوم می باشد.
انسان های دَیّوس نیز به انسان های دسیسه گری اطلاق می شود که با فتنه و طرح و نقشه باعث اختلاف و جدایی بین پدر و پسر یا مادر و دختر یا جدایی زن و شوهر و یا جدا شدن دو دوست و غیره از هم می شود.
درک بهتر این تحلیل مرتبط با مطلب تبیین شده در خصوص کلمه ی دست ؛
دست ؛ این کلیدواژه ی حکیمانه از اون دست کلماتی است که پیشوند بسیاری از کلمات دیگر است.
و در ابعاد و زوایای مختلف معنا و مفهوم ایجاد می کند و دارای کاربری های مختلف در جایگاه های کاربردی مختلف می باشد.
کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی دوست عبارتند از ؛
( دست دوست است تِست تُست تِز داس داز دوز دیز دیزاین اندازه دیزی دزد دسیسه دیوس )
از یک زاویه معنا و مفهوم اصلی ساختمان کلمه ی دست از است و هست و هستی آفرینی شکل گرفته است.
در واقع دست به عنوان عضوی از اعضای بدن نمادی از هستی آفرینی و خلاقیت و درک نمودن و فهمیدن و طرح و نقشه می باشد که هر تِز و طرحی را می توان با این عضو به منسه ی ظهور رساند و خلق کرد.
برای اینکه معنا و مفهوم این کلمه را از صندوقچه ی این کلمه بیرون بکشیم افزونه ی حرف ( د ) در ابتدای این کلمه از زاویه ی قانون و قواعد ایجاد کلمات و نزدیکی محل صدور آوای بعضی از حروف به همدیگر از ابزارهای کلامی قرار گرفته در دهان قابل تبدیل به حرف ( ت ) می باشد.
یعنی دَست عضوی از اعضای بدن برای گرفتن چیزی است که برای تِست کردن برای تُست شدن یعنی پخته شدن و فهمیدن برای دیزاین کردن و دیز کردن دارای کاربرد می باشد.
یعنی در فلسفه ی دوستی و رفاقت و دوست داشتن بر مبنای تِست شدن و تِست کردن است که دوستی و دوست شدن ایجاد می گردد.
این مطلب همیشه در سخنان عرفای ما هست که اگر خداوند بنده ای را دوست داشته باشد و ببیند او هم خدا را دوست دارد و برای اینکه ببیند بنده اش چقدر و تا کجا در پای کار دوستی برقرار است او را امتحان می کند.
و از یک زاویه ی دیگر مفهومی که کلمه ی دست ایجاد می کند مرتبط با کلمه ی دیزاین و دوز کردن به معنی طراحی و میزان کردن می باشد که در این رابطه کلمه ی دستگاه که واحد شمارش بسیاری از ماشین آلات در صنایع و ساختمان ها می باشد از مفهوم دیزاین و دوز شدن به معنی طراحی و تنظیم و میزان نمودن دارای بار معنایی می باشد.
کلمه ی دوز که در بازی دوز در قدیم الایام خیلی رایج بود وقتی سه تا مهره باهم در یک ردیف قرار می گرفت اصطلاح دوز شدن به کار برده می شد.
همچنین در شغل خیاطی این کلمه در اصطلاح دوخت و دوز مفهوم دیزاین و طراحی یک کلمه ی رایجی می باشد. به گونه ای که حتی کلمه ی اندازه نیز از کلمه ی دوز و دیزاین و دست منشعب شده است. یعنی دوخت و دوز به معنی دوز شدن دو سر پارچه به همدیگر.
به عنوان مثال در دیزاین داخلی منازل طوری هست که رنگ پرده و مبل و فرش باید به گونه ای باشد که رنگ بندی آنها دیز هم باشند و تناسب رنگ ها رعایت شده باشد.
از زاویه ی قانون مُصَوِّت ها و عینیت آوای دو مصوت ( آ ) و ( او ) که دو حالت از هم باز شدن لب ها و به هم دوز شدن لب ها را ایجاد می کند، دو کلمه ی داز و دوز به معنی از هم جدا کردن و به هم رساندن دارای معنا و مفهوم می باشد.
مُؤَیِّد این مطلب و عینیت آن با عالم واقع در ابزاری به نام داس در کشاورزی که باعث جدا شدن ساقه از ریشه می شود قابل مشاهده است. یعنی از طریق قانون مصوت ها کلمه ی دوستی به معنی به هم دوز شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین در قانون مُصَوِّت ها دو حرف ( اَ ) و ( اِ ) در ساختمان کلمات دو مفهوم گیرنده و دهنده را ایجاد می کنند.
مثل مصوت اَ و اِ بر روی حرف ( ل ) در کلمه ی معلم که دو کلمه ی مُعَلَّم به معنی گیرنده ی علم و کلمه ی مُعَلِّم به معنی دهنده ی علم دارای بار معنایی می باشد.
یعنی از طریق این قانون کلمه ی دَس به معنی گیرنده و کلمه ی دِس به معنی دهنده دارای معنا و مفهوم می باشد.
در همین رابطه از طریق قانون قلب ها و منقلب شدن حروف، حرف ( س ) که قابل تبدیل به حرف ( ز ) می باشد کلمه ی دِز که در سد دز نیز نامگذاری گردیده است به معنی سَدّ دهنده ی آب و نیرو تایید کننده ی این مطلب می باشد.
کلمه و اصطلاح تِز دادن نیز منشعب از کلمه ی دست و دوز و دیز و دیزاین به معنی طرحی را ارائه دادن دارای مفهوم می باشد.
در فرهنگ و زبان و لهجه ی تات های خراسان شمالی نیز کلمه ی دیز یعنی میزان یعنی همه چی رو ردیف و روال و درست بودن یعنی مناسب یعنی همه جوره تنظیم. دیز و دیزی یک کهن واژه و یک کلیدواژه قدیمی است.
رد این کلمه رو در زبان انگلیسی هم میشه یافت مثل کلمه دیزاین که به مفهوم طراحی ترجمه شده است. مثلاً چراغ قوه رو وقتی به سمتی که نیاز باشه تمرکز بیشتری باشه به طرف می گویند دیز بنداز.
در غذای دیزی نیز وقتی غذا همه چیش روبرا باشه و خوب تُست شده باشد یا پخته شده باشد اصطلاحاً گفته می شود همه چیش دیزه.
شبدیز هم که نامی برای اسب در فرهنگ ایرانی ها می باشد به طرح رنگ بدن اسب که مانند طرح رنگ شب باشد گفته می شود یعنی هم ردیف رنگ شب شدن یعنی مانند شب یعنی اسب مشکی.
حتی کلمه ی دزد نیز مرتبط با کلمه ی دست و دیزاین و دسیسه به معنی طراح و نقشه کشی که با یک نقشه قبلی مالی را از صاحب مال جدا می کند و این عمل دزدی را انجام می دهد.
درک مبسوط تر مرتبط با مطلب تحلیل شده ی فوق در مطلب تحلیل شده در مورد کلمه ی تاج و تاژ و تجن در متن زیر تبیین شده است ؛
تَجَن ؛ در ابتدای توضیح این مطلب لازم به ذکر است که مفهوم کلمه ی تجن با تجنیس به معنای هم جنس سازی نباید اشتباه گرفته شود.
ریشه ی کلمه ی تَجَن دو حرف ( ت ج ) می باشد و حرف اصلی تر این ریشه حرف ( ج ) می باشد که قابل تبدیل به حروفی مثل ( چ ش ژ ز ) می باشد. در یک تعریف مختصر تجن به معنی تجمیع شده و یا مونتاژ شده دارای معنا و مفهوم می باشد.
این دو حرف در قانون قلب ها قابل تبدیل به حروف نزدیک به محل صدور آوای آن هستند.
ذات آوایی حرف ( ت ) در کلمه ی تژ به گونه ای است که از مشارکت زبان و لثه ی بالایی دندان جلو قابل صادر شدن است و صدور این آوا به گونه ای است که در هنگام ایجاد آوای این حرف، زبان دارای یک پهنه و سطح بیشتری از تماس را با نرمی بیشتر به نسبت حرف ( د ) دارد. یعنی وقتی حرف ت در قانون قلب ها ، منقلب می شود به سمت حرف ( د ) زبان از حالت نرمی به حالت سفتی با سطح تماس کمتری با لثه ی بالایی تبدیل می شود. و عینیت این حالت در دو کلمه ی تژ و دژ دو مفهوم نرمی و سفتی یا آسانی و سختی یا تَشَتُّت و دَجَدُّد را در مفهوم کلمه منطبق با واقعیت ایجاد می کند.
مثلاً عینیت ذات آوایی حرف ( د ) به نسبت ذات آوایی حرف ( ت ) در کلمه ی دشوار این مطلب را به ما می رساند که یک کار سختی در پیش روی ما قرار دارد که نیاز به یک اراده ی دژ مانند و مستحکم را دارد. چنانچه حرف ( ژ ) در کلمه ی دژ به سمت حرف ( ز ) خیز بردارد و کلمه ی دز ایجاد گردد مفهوم کلمه به سمت یک مفهوم بسیار مستحکم تر و خشک تر با حجم کمتر خیز برمی دارد. یعنی به ترتیب ذات حروف اگر مسیله و بُعد استحکام در مفاهیم کلمات را بخواهیم نشان دهیم به ترتیب حروف س ش چ ج ژ ز روند سختی و زمختی را برای ما در مفاهیم کلمات آشکار می کند.
از آنجایی که تمامی زبانها از قبیل عبری عربی آرامی آریایی ایرانی اورامی اروپایی کارایی و. . . دارای یک ریشه ی مشترک هستند و هر چه به گذشته برگردیم به اشتراکات بیشتری از کلمات در زبانهای مختلف می رسیم توضیح کلیدواژه ی ( تَجَن ) از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در ابعاد و زوایای کاربردی مختلف به شرح زیر قابل تبیین خواهد بود ؛
( دژ دژاگه تِژ تاژ تِژی مونتاژ تیجه تجارت تیچر تژکه تَچَر تجن تاج تاژ تاش تشت تشک آتش آرتَش دژگام دژاگه دجله دزفول نتیجه تجن تَشی توشی تیشی توشیبا )
در گویش تاتی خراسان شمالی هنگامی که پوست شکاف می خورد و زخم می شود و روی این زخم را با پارچه یا پنبه یا دستمال کاغذی بخواهند ببندند می گویند مراقب باش تِژِ دستمال داخل زخم نمانه.
در لهجه ی تاتی وقتی که کارگران هنگام بیرون آوردن پنبه از داخل تشتک یا غوزه یا کوزه ی پنبه مشغول پنبه چینی هستند صاحب زمین و صاحب کار این اصطلاح را برای گفتن به کارگران استفاده می کند؛ پنبه ها را طوری جمع کنید که تِژِ پنبه داخل تشتک یا غوزه جا نماند.
کلمه ی تَشت نیز که به ظرفی سینی مانند و دارای پهنا و عمق بیشتر به نسبت سینی می باشد از جهت تِژ نمودن چیزها در داخل آن و دژاگه شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین کلمه ی تُشک که اشتباها به رختخواب معنی می شود به معنی زیرانداز تِژ شده دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین تِژ باقی مانده گندم و جو به معنی ته مانده و باقی مانده ی گندم و جو را که درو کرده اند و بر روی زمین باقی مانده است و گوسفندان را روی این زمین رها می کنند تا چَرا کنند تَچَر گفته می شود.
اصطلاح تیر و تیجه نیز در گویش تات های خراسان شمالی در خانه سازی به تیرهای چوبی مستحکم و تو پر گفته می شود.
کلمه ی تیجه و تَجَن برای نی های تو پُر نیز در لهجه ها و گویش های مختلف رایج می باشد.
در زبان کردی کرمانجی برای حالتی که بخواهند داخل ظرفی ( تشت ) را پُر کنند می گویند تِژِ کن.
در زبان انگلیسی به معلم نیز تیچر teacher به معنی پُر کننده می گویند.
احتمالا کاخ تَچَر در تخت جمشید نیز یک کاربرد آموزشی و دانشگاهی و تجارتی داشته است.
کلمه ی تجارت با ریخت تیچارت نیز به معنی معامله کردن و ایجاد تعامل جهت کسب سود و پُر شدن به لحاظ مادی یا معنوی
کلمه ی دِژ نیز به معنی استحکامات زمانی این حالت وجود دارد که چیزی یا وسیله ای از درون مستحکم و تو پُر باشد.
کلمه ی دژخیم به معنی دشمنی سرسخت و پر اراده برای دشمنی کردن می باشد.
کلمه ی دژگام به معنی مصمم و محکم گام برداشتن نیز به کسی اطلاق می شود که دارای اراده ی مستحکم و ثابت قدم در راهی باشد.
به گونه ای از جوجه تیغی ها که از همه بزرگ تر و قوی ترند نیز تیشی یا تَشی یا تِژی گفته می شود.
کلمه ی تِژ اونقدر دارای کاربردهای فراوان در ابعاد کاربردی مختلف در زبانهای مختلف می باشد که در کلمه ی تشدید و شِدَّت نیز این مفهوم قابل مشاهده است.
حتی در کلماتی مثل تَشَتُّت تشکیل دشت دست داشتن دوست تشمال و. . .
تشمال ؛ مالامال از پُر بودن ، صفتی برای انسانهای دارا و ثروتمند و دانا و حکیم و. . .
کلمه ی تشنه و تشنگی نیز به معنی از پُر بودن افتادن و نیاز به پر شدن و دریافت آب دارای معنا و مفهوم می باشد. ریخت و غالب ساختمان کلمه ی تشنه مثل کلمه ی شهنه به معنی از شاهی افتادن یا کلمه ی دشنه به معنی ابزاری سخت که عاملی برای ایجاد تشنگی می باشد.
کلمه ی مونتاژ یا مونتاج نیز که از تژ ایجاد شده به مفهوم تالیف نمودن و تجمیع نمودن و انسجام دادن معنی دارد.
اصطلاح نتیجه گرفتن نیز به معنی دریافت کردن و توشیبا شدن و تاج و تاژ شدن از کلمه ی تِژ ایجاد شده است.
کلمه ی توشیبا نیز به معنی پُر شده و مستحکم در ابعاد کاربردی مختلف برای محصولات صنعتی برای انسانهای حکیم و دانشمند قابل استفاده است.
تاژ ؛ مونتاژ شده ، تجمیع شده ، مستحکم ، قدرتمند ، مرتبط با کلمه ی تاج و تجن به مفهوم نمادی از قدرت و توانایی
کلمه ی دشنه نیز که به چاقو و خنجر معنی می شود به معنی ابزار یا وسیله ای که باعث از استحکام افتادن می شود می باشد.
سد دز با ریخت دیگر آن سد دز نیز که نامی از سدهای ایران زمین می باشد به معنی سد پر آب و سد مستحکم معنی می رساند.
شهر دزفول نیز از جهات مختلف مرتبط با مفهوم کلمه ی تژ و تچر و تیچر می باشد.
به مناطق پرآب و آبگیر و یا دارای جمعیت زیاد و تجمیع شده در یک منطقه ی پرآب تجن گفته می شود.
اگر از زاویه ی قانون قلب ها این مسیر را به پیش برویم رود دجله نیز به مفهوم رود پُر آب مرتبط با کلمه ی تِژ و دژ و تِچ و دِز و. . . می باشد.
چنانچه این روند از تحلیل کلمه ی تژ را بیشتر به پیش برویم کلمات بیشتری را در پهنه ی واژگان و دریای لغات مرتبط با کلمه ی تژ در پیچ و تاب قانون و قواعد ایجاد کلمات خواهیم دید مثل ؛ داس دسیسه دیوث دست دوست و. . .
حکمت استفاده از حرف س به صورت ث با سه نقطه به خاطر وجود یک شخص سوم در بین دو نفر یا دو گروه برای ایجاد انشقاق و تفرقه و جدایی می باشد.
درک بهتر این مطلب در متن تحلیلی زیر تبیین شده است ؛
... [مشاهده متن کامل]
داس ؛ این کلیدواژه که به عنوان یک اسم برای یک ابزار جهت درو کردن و دریده شدن گندم و جو از ریشه، در کشاورزی رایج می باشد دارای یک مفهوم بسیار زیبا و حکیمانه ای به صورت پنهان و نهفته در صندوقچه این کلمه می باشد.
از زاویه ی قانون مُصَوِّت ها و عینیت آوای دو مصوت ( آ ) و ( او ) که دو حالت از هم باز شدن لب ها و به هم دوز شدن لب ها را ایجاد می کند، دو کلمه ی داز و دوز به معنی از هم جدا کردن و به هم رساندن دارای معنا و مفهوم می باشد.
مُؤَیِّد این مطلب و عینیت آن با عالم واقع در ابزاری به نام داس در کشاورزی که باعث جدا شدن ساقه از ریشه می شود قابل مشاهده است. یعنی از طریق قانون مصوت ها کلمه ی دوستی به معنی به هم دوز شدن و دسیسه به معنا طرح و نقشه برای جدا سازی دارای معنا و مفهوم می باشد.
انسان های دَیّوس نیز به انسان های دسیسه گری اطلاق می شود که با فتنه و طرح و نقشه باعث اختلاف و جدایی بین پدر و پسر یا مادر و دختر یا جدایی زن و شوهر و یا جدا شدن دو دوست و غیره از هم می شود.
درک بهتر این تحلیل مرتبط با مطلب تبیین شده در خصوص کلمه ی دست ؛
دست ؛ این کلیدواژه ی حکیمانه از اون دست کلماتی است که پیشوند بسیاری از کلمات دیگر است.
و در ابعاد و زوایای مختلف معنا و مفهوم ایجاد می کند و دارای کاربری های مختلف در جایگاه های کاربردی مختلف می باشد.
کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی دوست عبارتند از ؛
( دست دوست است تِست تُست تِز داس داز دوز دیز دیزاین اندازه دیزی دزد دسیسه دیوس )
از یک زاویه معنا و مفهوم اصلی ساختمان کلمه ی دست از است و هست و هستی آفرینی شکل گرفته است.
در واقع دست به عنوان عضوی از اعضای بدن نمادی از هستی آفرینی و خلاقیت و درک نمودن و فهمیدن و طرح و نقشه می باشد که هر تِز و طرحی را می توان با این عضو به منسه ی ظهور رساند و خلق کرد.
برای اینکه معنا و مفهوم این کلمه را از صندوقچه ی این کلمه بیرون بکشیم افزونه ی حرف ( د ) در ابتدای این کلمه از زاویه ی قانون و قواعد ایجاد کلمات و نزدیکی محل صدور آوای بعضی از حروف به همدیگر از ابزارهای کلامی قرار گرفته در دهان قابل تبدیل به حرف ( ت ) می باشد.
یعنی دَست عضوی از اعضای بدن برای گرفتن چیزی است که برای تِست کردن برای تُست شدن یعنی پخته شدن و فهمیدن برای دیزاین کردن و دیز کردن دارای کاربرد می باشد.
یعنی در فلسفه ی دوستی و رفاقت و دوست داشتن بر مبنای تِست شدن و تِست کردن است که دوستی و دوست شدن ایجاد می گردد.
این مطلب همیشه در سخنان عرفای ما هست که اگر خداوند بنده ای را دوست داشته باشد و ببیند او هم خدا را دوست دارد و برای اینکه ببیند بنده اش چقدر و تا کجا در پای کار دوستی برقرار است او را امتحان می کند.
و از یک زاویه ی دیگر مفهومی که کلمه ی دست ایجاد می کند مرتبط با کلمه ی دیزاین و دوز کردن به معنی طراحی و میزان کردن می باشد که در این رابطه کلمه ی دستگاه که واحد شمارش بسیاری از ماشین آلات در صنایع و ساختمان ها می باشد از مفهوم دیزاین و دوز شدن به معنی طراحی و تنظیم و میزان نمودن دارای بار معنایی می باشد.
کلمه ی دوز که در بازی دوز در قدیم الایام خیلی رایج بود وقتی سه تا مهره باهم در یک ردیف قرار می گرفت اصطلاح دوز شدن به کار برده می شد.
همچنین در شغل خیاطی این کلمه در اصطلاح دوخت و دوز مفهوم دیزاین و طراحی یک کلمه ی رایجی می باشد. به گونه ای که حتی کلمه ی اندازه نیز از کلمه ی دوز و دیزاین و دست منشعب شده است. یعنی دوخت و دوز به معنی دوز شدن دو سر پارچه به همدیگر.
به عنوان مثال در دیزاین داخلی منازل طوری هست که رنگ پرده و مبل و فرش باید به گونه ای باشد که رنگ بندی آنها دیز هم باشند و تناسب رنگ ها رعایت شده باشد.
از زاویه ی قانون مُصَوِّت ها و عینیت آوای دو مصوت ( آ ) و ( او ) که دو حالت از هم باز شدن لب ها و به هم دوز شدن لب ها را ایجاد می کند، دو کلمه ی داز و دوز به معنی از هم جدا کردن و به هم رساندن دارای معنا و مفهوم می باشد.
مُؤَیِّد این مطلب و عینیت آن با عالم واقع در ابزاری به نام داس در کشاورزی که باعث جدا شدن ساقه از ریشه می شود قابل مشاهده است. یعنی از طریق قانون مصوت ها کلمه ی دوستی به معنی به هم دوز شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین در قانون مُصَوِّت ها دو حرف ( اَ ) و ( اِ ) در ساختمان کلمات دو مفهوم گیرنده و دهنده را ایجاد می کنند.
مثل مصوت اَ و اِ بر روی حرف ( ل ) در کلمه ی معلم که دو کلمه ی مُعَلَّم به معنی گیرنده ی علم و کلمه ی مُعَلِّم به معنی دهنده ی علم دارای بار معنایی می باشد.
یعنی از طریق این قانون کلمه ی دَس به معنی گیرنده و کلمه ی دِس به معنی دهنده دارای معنا و مفهوم می باشد.
در همین رابطه از طریق قانون قلب ها و منقلب شدن حروف، حرف ( س ) که قابل تبدیل به حرف ( ز ) می باشد کلمه ی دِز که در سد دز نیز نامگذاری گردیده است به معنی سَدّ دهنده ی آب و نیرو تایید کننده ی این مطلب می باشد.
کلمه و اصطلاح تِز دادن نیز منشعب از کلمه ی دست و دوز و دیز و دیزاین به معنی طرحی را ارائه دادن دارای مفهوم می باشد.
در فرهنگ و زبان و لهجه ی تات های خراسان شمالی نیز کلمه ی دیز یعنی میزان یعنی همه چی رو ردیف و روال و درست بودن یعنی مناسب یعنی همه جوره تنظیم. دیز و دیزی یک کهن واژه و یک کلیدواژه قدیمی است.
رد این کلمه رو در زبان انگلیسی هم میشه یافت مثل کلمه دیزاین که به مفهوم طراحی ترجمه شده است. مثلاً چراغ قوه رو وقتی به سمتی که نیاز باشه تمرکز بیشتری باشه به طرف می گویند دیز بنداز.
در غذای دیزی نیز وقتی غذا همه چیش روبرا باشه و خوب تُست شده باشد یا پخته شده باشد اصطلاحاً گفته می شود همه چیش دیزه.
شبدیز هم که نامی برای اسب در فرهنگ ایرانی ها می باشد به طرح رنگ بدن اسب که مانند طرح رنگ شب باشد گفته می شود یعنی هم ردیف رنگ شب شدن یعنی مانند شب یعنی اسب مشکی.
حتی کلمه ی دزد نیز مرتبط با کلمه ی دست و دیزاین و دسیسه به معنی طراح و نقشه کشی که با یک نقشه قبلی مالی را از صاحب مال جدا می کند و این عمل دزدی را انجام می دهد.
درک مبسوط تر مرتبط با مطلب تحلیل شده ی فوق در مطلب تحلیل شده در مورد کلمه ی تاج و تاژ و تجن در متن زیر تبیین شده است ؛
تَجَن ؛ در ابتدای توضیح این مطلب لازم به ذکر است که مفهوم کلمه ی تجن با تجنیس به معنای هم جنس سازی نباید اشتباه گرفته شود.
ریشه ی کلمه ی تَجَن دو حرف ( ت ج ) می باشد و حرف اصلی تر این ریشه حرف ( ج ) می باشد که قابل تبدیل به حروفی مثل ( چ ش ژ ز ) می باشد. در یک تعریف مختصر تجن به معنی تجمیع شده و یا مونتاژ شده دارای معنا و مفهوم می باشد.
این دو حرف در قانون قلب ها قابل تبدیل به حروف نزدیک به محل صدور آوای آن هستند.
ذات آوایی حرف ( ت ) در کلمه ی تژ به گونه ای است که از مشارکت زبان و لثه ی بالایی دندان جلو قابل صادر شدن است و صدور این آوا به گونه ای است که در هنگام ایجاد آوای این حرف، زبان دارای یک پهنه و سطح بیشتری از تماس را با نرمی بیشتر به نسبت حرف ( د ) دارد. یعنی وقتی حرف ت در قانون قلب ها ، منقلب می شود به سمت حرف ( د ) زبان از حالت نرمی به حالت سفتی با سطح تماس کمتری با لثه ی بالایی تبدیل می شود. و عینیت این حالت در دو کلمه ی تژ و دژ دو مفهوم نرمی و سفتی یا آسانی و سختی یا تَشَتُّت و دَجَدُّد را در مفهوم کلمه منطبق با واقعیت ایجاد می کند.
مثلاً عینیت ذات آوایی حرف ( د ) به نسبت ذات آوایی حرف ( ت ) در کلمه ی دشوار این مطلب را به ما می رساند که یک کار سختی در پیش روی ما قرار دارد که نیاز به یک اراده ی دژ مانند و مستحکم را دارد. چنانچه حرف ( ژ ) در کلمه ی دژ به سمت حرف ( ز ) خیز بردارد و کلمه ی دز ایجاد گردد مفهوم کلمه به سمت یک مفهوم بسیار مستحکم تر و خشک تر با حجم کمتر خیز برمی دارد. یعنی به ترتیب ذات حروف اگر مسیله و بُعد استحکام در مفاهیم کلمات را بخواهیم نشان دهیم به ترتیب حروف س ش چ ج ژ ز روند سختی و زمختی را برای ما در مفاهیم کلمات آشکار می کند.
از آنجایی که تمامی زبانها از قبیل عبری عربی آرامی آریایی ایرانی اورامی اروپایی کارایی و. . . دارای یک ریشه ی مشترک هستند و هر چه به گذشته برگردیم به اشتراکات بیشتری از کلمات در زبانهای مختلف می رسیم توضیح کلیدواژه ی ( تَجَن ) از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در ابعاد و زوایای کاربردی مختلف به شرح زیر قابل تبیین خواهد بود ؛
( دژ دژاگه تِژ تاژ تِژی مونتاژ تیجه تجارت تیچر تژکه تَچَر تجن تاج تاژ تاش تشت تشک آتش آرتَش دژگام دژاگه دجله دزفول نتیجه تجن تَشی توشی تیشی توشیبا )
در گویش تاتی خراسان شمالی هنگامی که پوست شکاف می خورد و زخم می شود و روی این زخم را با پارچه یا پنبه یا دستمال کاغذی بخواهند ببندند می گویند مراقب باش تِژِ دستمال داخل زخم نمانه.
در لهجه ی تاتی وقتی که کارگران هنگام بیرون آوردن پنبه از داخل تشتک یا غوزه یا کوزه ی پنبه مشغول پنبه چینی هستند صاحب زمین و صاحب کار این اصطلاح را برای گفتن به کارگران استفاده می کند؛ پنبه ها را طوری جمع کنید که تِژِ پنبه داخل تشتک یا غوزه جا نماند.
کلمه ی تَشت نیز که به ظرفی سینی مانند و دارای پهنا و عمق بیشتر به نسبت سینی می باشد از جهت تِژ نمودن چیزها در داخل آن و دژاگه شدن دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین کلمه ی تُشک که اشتباها به رختخواب معنی می شود به معنی زیرانداز تِژ شده دارای معنا و مفهوم می باشد.
همچنین تِژ باقی مانده گندم و جو به معنی ته مانده و باقی مانده ی گندم و جو را که درو کرده اند و بر روی زمین باقی مانده است و گوسفندان را روی این زمین رها می کنند تا چَرا کنند تَچَر گفته می شود.
اصطلاح تیر و تیجه نیز در گویش تات های خراسان شمالی در خانه سازی به تیرهای چوبی مستحکم و تو پر گفته می شود.
کلمه ی تیجه و تَجَن برای نی های تو پُر نیز در لهجه ها و گویش های مختلف رایج می باشد.
در زبان کردی کرمانجی برای حالتی که بخواهند داخل ظرفی ( تشت ) را پُر کنند می گویند تِژِ کن.
در زبان انگلیسی به معلم نیز تیچر teacher به معنی پُر کننده می گویند.
احتمالا کاخ تَچَر در تخت جمشید نیز یک کاربرد آموزشی و دانشگاهی و تجارتی داشته است.
کلمه ی تجارت با ریخت تیچارت نیز به معنی معامله کردن و ایجاد تعامل جهت کسب سود و پُر شدن به لحاظ مادی یا معنوی
کلمه ی دِژ نیز به معنی استحکامات زمانی این حالت وجود دارد که چیزی یا وسیله ای از درون مستحکم و تو پُر باشد.
کلمه ی دژخیم به معنی دشمنی سرسخت و پر اراده برای دشمنی کردن می باشد.
کلمه ی دژگام به معنی مصمم و محکم گام برداشتن نیز به کسی اطلاق می شود که دارای اراده ی مستحکم و ثابت قدم در راهی باشد.
به گونه ای از جوجه تیغی ها که از همه بزرگ تر و قوی ترند نیز تیشی یا تَشی یا تِژی گفته می شود.
کلمه ی تِژ اونقدر دارای کاربردهای فراوان در ابعاد کاربردی مختلف در زبانهای مختلف می باشد که در کلمه ی تشدید و شِدَّت نیز این مفهوم قابل مشاهده است.
حتی در کلماتی مثل تَشَتُّت تشکیل دشت دست داشتن دوست تشمال و. . .
تشمال ؛ مالامال از پُر بودن ، صفتی برای انسانهای دارا و ثروتمند و دانا و حکیم و. . .
کلمه ی تشنه و تشنگی نیز به معنی از پُر بودن افتادن و نیاز به پر شدن و دریافت آب دارای معنا و مفهوم می باشد. ریخت و غالب ساختمان کلمه ی تشنه مثل کلمه ی شهنه به معنی از شاهی افتادن یا کلمه ی دشنه به معنی ابزاری سخت که عاملی برای ایجاد تشنگی می باشد.
کلمه ی مونتاژ یا مونتاج نیز که از تژ ایجاد شده به مفهوم تالیف نمودن و تجمیع نمودن و انسجام دادن معنی دارد.
اصطلاح نتیجه گرفتن نیز به معنی دریافت کردن و توشیبا شدن و تاج و تاژ شدن از کلمه ی تِژ ایجاد شده است.
کلمه ی توشیبا نیز به معنی پُر شده و مستحکم در ابعاد کاربردی مختلف برای محصولات صنعتی برای انسانهای حکیم و دانشمند قابل استفاده است.
تاژ ؛ مونتاژ شده ، تجمیع شده ، مستحکم ، قدرتمند ، مرتبط با کلمه ی تاج و تجن به مفهوم نمادی از قدرت و توانایی
کلمه ی دشنه نیز که به چاقو و خنجر معنی می شود به معنی ابزار یا وسیله ای که باعث از استحکام افتادن می شود می باشد.
سد دز با ریخت دیگر آن سد دز نیز که نامی از سدهای ایران زمین می باشد به معنی سد پر آب و سد مستحکم معنی می رساند.
شهر دزفول نیز از جهات مختلف مرتبط با مفهوم کلمه ی تژ و تچر و تیچر می باشد.
به مناطق پرآب و آبگیر و یا دارای جمعیت زیاد و تجمیع شده در یک منطقه ی پرآب تجن گفته می شود.
اگر از زاویه ی قانون قلب ها این مسیر را به پیش برویم رود دجله نیز به مفهوم رود پُر آب مرتبط با کلمه ی تِژ و دژ و تِچ و دِز و. . . می باشد.
چنانچه این روند از تحلیل کلمه ی تژ را بیشتر به پیش برویم کلمات بیشتری را در پهنه ی واژگان و دریای لغات مرتبط با کلمه ی تژ در پیچ و تاب قانون و قواعد ایجاد کلمات خواهیم دید مثل ؛ داس دسیسه دیوث دست دوست و. . .
دیِوَس ، ابتدا کلمه را هجا بندی سپس تلفظ صحیح
از دو بخش ( دیِ ) به معنی دیدن و بخش دوم ( وَس ) به معنی آگاهی است ، که ( دیِوَس ) نام یکی از سردان بنام ساسانیان بوده است، بی توجهی به طرز تلفظ صحیح کلمه باعث شده که این کلمه با ( دَیوُث ) اشتباه گرفته شود که از زبان عربی به زبان پارسی نفوذ کرده و به معنی کسی است که زن خود را آرایش و در خدمت مردان دیگر قرار میدهد و از دیاثت در فقه اسلامی از آن یاد میشود.
... [مشاهده متن کامل]
از دو بخش ( دیِ ) به معنی دیدن و بخش دوم ( وَس ) به معنی آگاهی است ، که ( دیِوَس ) نام یکی از سردان بنام ساسانیان بوده است، بی توجهی به طرز تلفظ صحیح کلمه باعث شده که این کلمه با ( دَیوُث ) اشتباه گرفته شود که از زبان عربی به زبان پارسی نفوذ کرده و به معنی کسی است که زن خود را آرایش و در خدمت مردان دیگر قرار میدهد و از دیاثت در فقه اسلامی از آن یاد میشود.
... [مشاهده متن کامل]
دیوس کلمه ای مرکب است به معنای بد دهان و دهان دراز. از دهان و بینی تشکیل شده است.
به کسی که بد و بی احترامی می کند دیوس می گویند
به کسی که بد و بی احترامی می کند دیوس می گویند
دیوشاه فرزند ناخلف نماد بی غیرتی و از فرماندهان دریوز یا دریوش
روحت قرین رحمت ای وطن پرست وحافظ بی همتای لزناموس ایران
دیوس الظهر
دیوس =دی وس
دی به مانیک دیدن است
وس به مانیک آگاهی است
دیوس =دیدن آگاهی
دی وس نام سردار اشکانی پایه ی گذار جنگ پارتی سانی ( پارتیزانی ) در گیتی است.
برای دریافت بهتر بن واژه های زبان ایرانی به کتاب کلید واژه شناخت زبان پارسی نبشته مهربان پاشنگ نگاه کنید.
... [مشاهده متن کامل]
ایشان ساختار واژه های زبان ایرانی ( پارسی ) را بر پایه واک نوا واک خرد استوار کرده است. مانند
م ( واک نوا ) ن ( واک خرد ) =من ( تک واژ هسته ای )
به مانیک خرد، اندیشه
ن ( نوا ) م ( خرد ) =نم ( تک واژ هسته ای ) به مانک خیسی
و ( نوا ) س ( خرد ) =وس ( تک واژ هسته ای ) به مانیک وستا ، آگاهی
وسنه =شهر آگاهی نام روستایی از دهستان سرگل در استان ایلام است.
دی به مانیک دیدن است
وس به مانیک آگاهی است
دیوس =دیدن آگاهی
دی وس نام سردار اشکانی پایه ی گذار جنگ پارتی سانی ( پارتیزانی ) در گیتی است.
برای دریافت بهتر بن واژه های زبان ایرانی به کتاب کلید واژه شناخت زبان پارسی نبشته مهربان پاشنگ نگاه کنید.
... [مشاهده متن کامل]
ایشان ساختار واژه های زبان ایرانی ( پارسی ) را بر پایه واک نوا واک خرد استوار کرده است. مانند
م ( واک نوا ) ن ( واک خرد ) =من ( تک واژ هسته ای )
به مانیک خرد، اندیشه
ن ( نوا ) م ( خرد ) =نم ( تک واژ هسته ای ) به مانک خیسی
و ( نوا ) س ( خرد ) =وس ( تک واژ هسته ای ) به مانیک وستا ، آگاهی
وسنه =شهر آگاهی نام روستایی از دهستان سرگل در استان ایلام است.