دیوار کوب


معنی انگلیسی:
poster, bracket, fixed on the wall, bill, anything fixed on a wall, a bracket(light)/a sampler/etc.

لغت نامه دهخدا

دیوارکوب. [ دی ] ( ن مف مرکب ) کوبیده به دیوار. دیوارکوفت. کوفته شده بدیوار: جار دیوارکوب ؛ قسمی چراغ که بدیوار نصب کنند. ( یادداشت مؤلف ).دو شاخه دیوارکوب ؛ چراغ پایه داری که بدیوار نصب میکنند. ( ناظم الاطباء ). ساعت دیوارکوب ؛ ساعت دیواری.

فرهنگ فارسی

کوبیده به دیوار .

فرهنگ عمید

نوعی چراغ که به دیوار نصب کنند.

مترادف ها

sconce (اسم)
پوشش، پناه، حفاظ، جریمه، دیوار کوب، تاقچه سر بخاری، تاقچه

فارسی به عربی

ملصق

پیشنهاد کاربران

دیوار کوب : [عامیانه، اصطلاح] پرده یا فرشی که برای زینت به دیوار می آویزند .
اکسسوری خانه

بپرس