دیواره وز

لغت نامه دهخدا

دیواره وز. [ دی رَ وَ ] ( اِخ ) نام دیگر او مسته مرد است. شاعری است از مردم مازندران در سده چهارم هجری بدربار عضدالدوله دیلمی و قابوس بن وشمگیر. ( تاریخ طبرستان ج 1 ص 129 ). ( در لغت طبری بمعنی از دیوار جهنده ) لقب شاعری است طبری که در قرن چهارم هجری میزیسته و بزبان طبری شعر میگفته. گویند سبب اطلاق این لقب بدو آن بود که چون میخواست بدربار عضدالدوله دیلمی راه یابد از دیوارباغ بالا رفت و شرفیاب شد. او را به اتهام مستی بزندان افکندند و از زندان گریخت و نزد قابوس بن وشمگیر رفت و حال عرضه داشت وی او را بنواخت و تشریف داد بدین سبب او را «مسته مرد» ( مرد مست ) هم لقب داده اند.

فرهنگ فارسی

لقب شاعریست طبری که در قرن چهارم هجری میزیسته و بزبان طبری شعر میگفته . گویند سبب اطلاق این لقب بدو آن بود که چون میخواست بدربار عضدالدوله دیلمی راه یابد از دیوار باغ بالا رفت و شرفیات گردید . وقتی در آمل با حریفان شراب خورد و چون فقیهان بشنیدند او را گرفتند و بچهار سوی شهر حد زده در زندان افکندند. وی از حبس بگریخت و به گرگان نزد قابوس و شمگیر رفت و حال عرضه داشت . وی او را بنواخت و تشریف داد بدین سبب هم او را (( مسته مرد ) ) ( مرد مست ) لقب دادند.
نام دیگر او مسته مرد است . شاعری از مردم مازندران .

پیشنهاد کاربران

بپرس