دیومرد.[ وْ م َ ] ( ص مرکب ) مرد قوی هیکل. || مرد بددرون. بدنهاد. بداندیش. مرد شیطان منش : فرستاده را گفت رو باز گردپیامی ببر نزد آن دیومرد.فردوسی.بدو گفت گرشاسب کای دیومردچگونه نخندم بدشت نبرد.فردوسی.