به ایرانیان گفت بیدار بید
که من کردم آهنگ دیو سفید.
فردوسی.
یا غبارلاشه دیو سفیدبر سوار سیستان خواهم فشاند.
خاقانی.
بزر برکنی چشم دیو سفید.سعدی.
رجوع به دیو سپید شود. || ( اِ مرکب ) درختچه ای خرد که در جنگلهای طالش و نور و رامسر از ( 100 ) گزی الی ( 800 ) گزی روید . لاغیه. ( یادداشت دهخدا ).