دیو خو ی

/divxuy/

لغت نامه دهخدا

دیوخوی. [ وْ ] ( ص مرکب ) دیوخو. دیوخصلت. آنکه دارای خلق دیوان است :
که گوید بمهراج از روی کین
ز بیغاره کای دیوخوی لعین.
اسدی.
|| ( اِ مرکب ) خوی دیو. خلق دیوان.

فرهنگ فارسی

( دیو خو ی ) ۱ - ( صفت ) آنکه دارای خلق دیو است . ۲ - ( اسم ) خود دیو خلق دیوان .

پیشنهاد کاربران

بپرس