دینگ


معنی انگلیسی:
ding, ring

لغت نامه دهخدا

دینگ. ( اِ صوت ) حکایت آواز که از جسم فلزی سخت برخیزد.
- دینگ دینگ ؛ حکایت صوت مکرر که از جسمی سخت برآید.

دینگ. [ ن َ ] ( اِخ ) زن یزدگرد دوم ساسانی و مادر هرمزد سوم و فیروزان ، در مدت جنگ بین این دو شاهزاده در تیسفون سلطنت میکرد. ( دائرة المعارف فارسی ). رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 202 شود.

فرهنگ فارسی

زن یزدگرد دوم ساسانی مادر هرمزد سوم ( ه.م. ) و فیروز ( ه.م. ) در مدت جنگ بین این دو شاهزاده دینگ در تیسفون سلطنت میکرد.
حکایت آواز که از جسم فلزی سخت بخیزد.

پیشنهاد کاربران

بپرس