دینکو

پیشنهاد کاربران

در سده های دور، در دل کوه های زاگرس، روستایی بود که مردمش به میهمان نوازی و راستی شهره بودند. در میان آنان پیرمردی زندگی می کرد به نام دینا؛ مردی دانا و پرهیزگار که هر اختلافی در روستا را با عدالت و آرامش حل می کرد. مردم به او می گفتند: �دینا کو� یعنی �دینا کجاست؟� — زیرا هرگاه مشکلی پیش می آمد، نخستین سخن شان همین بود.
...
[مشاهده متن کامل]

سال ها گذشت و نسل او گسترش یافت. نوادگانش، که در هر کجا بودند، به راستی و دانایی او می بالیدند. آرام آرام، مردمان دیگر آن تیره را با نام �دیناکو� و سپس �دینکو� شناختند؛ نشانه ای از خاندان فرزندان دانا، آنان که از تبار خرد و انصاف برخاسته بودند.
در روزگار بعد، هر جا که نام دینکو شنیده می شد، مردم یاد مردی می افتادند که در میان آشوب، صدای خرد بود. گفته اند در میان فرزندانش رسمی مانده بود که هر سال در نخستین روز بهار، بر بلندای کوه شمعی می افروختند و زیر لب می گفتند:
�چراغ دینا هنوز روشن است. �
از آن پس، �دینکو� نه فقط نامی خانوادگی، بلکه نشانه ای از ریشه ای کهن شد—ریشه ای که در خاک عدالت و راستی روییده است.

دینکو نام یک آبادی در علی آباد کتول از توابع استان مازندران بود که قدمتی دیرینه داشت و در زمان حکومت قاجاریه به علت دسیسه علیه ناصرالدین شاه قاجار به توپ بسته شد و اکثر ساکنین آن از بین رفتند و تنها عده اندکی از آن مهلکه جان سالم به در بردند.