دینارگان. ( ص مرکب ) ( مرکب از دینار + گان مزید مؤخر نسبت و اتصاف ) مانند درمگان ( منسوب به درم سیمین ) و گروگان ( یعنی آنچه گرو را شاید ). || دیناری زرین ( سکه و پول رایج ). پول زر. منسوب به دینار : که آید یکی مرد بازرگان درمگان فروشد بدنیارگان.
فردوسی.
ز دینارگان یکدرم نستدی همی این بر آن آن بر این برزدی.