دین سکاها شامل اسطوره ها، مناسک آیینی و باورهای گروه های فرهنگی سکایی می شود. سکاها مجموعه ای از مردمان ایرانی تبار دوران باستان بودند که خویشاوندی نزدیکی باهم داشتند. این مردمان در طول عهد کهن کلاسیک ساکن آسیای میانه و سبزدشت های پیرامون دریای سیاه در اروپای شرقی بودند. سکاها به زبان سکایی ( از زیرشاخه زبان های ایرانی شرقی ) صحبت می کردند و قومیت های مختلفی مثل سکاهای اصلی، کیمری ها، سرمتی ها، الان ها، سیندی ها، ماساژت ها و سَکاها را در بر می گرفتند.
... [مشاهده متن کامل]
فرض بر این است که دین سکاها مرتبط با آیین کهن تر هندوایرانی و همچنین باورهای ایرانی شرقی مرسوم در آن زمان و سنت های مردمان اوستی بوده است. از سوی دیگر می توان ردپایی از تأثیر آیین سکایی را بر اسطوره شناسی مردمان اسلاو، مجار و ترک در ادوار تاریخی متاخرتر پی گرفت.
مبنا و ریشهٔ مذهب سکاها از دین ایرانیان باستان بود. دین سکاها اما از آیین و باورهای مردم سرزمین هایی را که به تصرف خود درآورده بودند نیز تأثیر گرفته بود، سرزمین هایی نظیر مناطق غربی مجاور استپ و مردمان یکجانشین تراکیایی. به همین دلیل شماری از ایزدان مذکر سکایی همتایانی در مجموعه ایزدان مورد پرستش مردمان تراکیایی، از جمله در منطقه آناتولی دارند و برخی از نام های ایزدان سکایی نیز برگرفته از زبان های مردمان تراکیایی است. الهه ها در مذاهب سکایی - در کنار ارتباط ویژه شان با نیایش های اختصاصی، شعائر و نمادهایشان - ، نیز مرتبط با مذاهب تراکیایی و آناتولیایی های باستان در نظر گرفته می شوند.
سکاییان همچنین در هنگام اقامت در غرب آسیا از ادیان باستانی میان رودان و دین کنعانی تأثیر پذیرفتند.
جهان شناسی سکاها بر مبنای ساختار متداول سه بخشی جهان در مذاهب آریایی ( هندوایرانی ) استوار بوده است. دیدگاهی که در سنن ودایی و زرتشتی هم رد پایی از آن مشهود است. بر طبق این باور، جهان از سه حوزه زیر تشکیل شده بود:
• قلمرو آسمانی
• فضا
• قلمرو زمینی
سکاها، مانند مصریان و دیگر اقوام باستانی، به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند. آنها مرگ به معنای مطلق را باور نداشتند. بر اساس باور آنها، روح پس از مرگ تا چهل روز در بدن می ماند و سپس به دنیای بعدی سفر می کند. در این مدت، فرد درگذشته یک «جسد زنده» است. او هنوز مالکیت اموال و برخی از قوای زیستی خود را دارد. فقط در روز چهلم است که انسان به «مرده زنده» تبدیل می شود و روح او به دنیای مردگان سفر می کند. زندگی در آنجا از زندگی فعلی لذت بخش تر است.




... [مشاهده متن کامل]
فرض بر این است که دین سکاها مرتبط با آیین کهن تر هندوایرانی و همچنین باورهای ایرانی شرقی مرسوم در آن زمان و سنت های مردمان اوستی بوده است. از سوی دیگر می توان ردپایی از تأثیر آیین سکایی را بر اسطوره شناسی مردمان اسلاو، مجار و ترک در ادوار تاریخی متاخرتر پی گرفت.
مبنا و ریشهٔ مذهب سکاها از دین ایرانیان باستان بود. دین سکاها اما از آیین و باورهای مردم سرزمین هایی را که به تصرف خود درآورده بودند نیز تأثیر گرفته بود، سرزمین هایی نظیر مناطق غربی مجاور استپ و مردمان یکجانشین تراکیایی. به همین دلیل شماری از ایزدان مذکر سکایی همتایانی در مجموعه ایزدان مورد پرستش مردمان تراکیایی، از جمله در منطقه آناتولی دارند و برخی از نام های ایزدان سکایی نیز برگرفته از زبان های مردمان تراکیایی است. الهه ها در مذاهب سکایی - در کنار ارتباط ویژه شان با نیایش های اختصاصی، شعائر و نمادهایشان - ، نیز مرتبط با مذاهب تراکیایی و آناتولیایی های باستان در نظر گرفته می شوند.
سکاییان همچنین در هنگام اقامت در غرب آسیا از ادیان باستانی میان رودان و دین کنعانی تأثیر پذیرفتند.
جهان شناسی سکاها بر مبنای ساختار متداول سه بخشی جهان در مذاهب آریایی ( هندوایرانی ) استوار بوده است. دیدگاهی که در سنن ودایی و زرتشتی هم رد پایی از آن مشهود است. بر طبق این باور، جهان از سه حوزه زیر تشکیل شده بود:
• قلمرو آسمانی
• فضا
• قلمرو زمینی
سکاها، مانند مصریان و دیگر اقوام باستانی، به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند. آنها مرگ به معنای مطلق را باور نداشتند. بر اساس باور آنها، روح پس از مرگ تا چهل روز در بدن می ماند و سپس به دنیای بعدی سفر می کند. در این مدت، فرد درگذشته یک «جسد زنده» است. او هنوز مالکیت اموال و برخی از قوای زیستی خود را دارد. فقط در روز چهلم است که انسان به «مرده زنده» تبدیل می شود و روح او به دنیای مردگان سفر می کند. زندگی در آنجا از زندگی فعلی لذت بخش تر است.



