خوی یا خو به معنای عادت می باشد و دین خوئی یعنی عادت دینی. به بیانی دیگر دین خوئی یعنی معتاد بودن به بینش ها و باور های آئینی و دینی بطور علاج ناپذیر. همانطوریکه قوای ادراکی فهم و عقل یک معتاد به مواد مخدر یا یک فرد معتاد به قمار نمی توانند سالم بیندیشند و فکر کنند و بر تصمیمات حسی - غریزی آن افراد غلبه کنند و افسار امیال آنانرا بسوی ترک اعتیاد بکشانند، درست به همان ترتیب، باور ها، بینش ها و تصورات آئینی و دینی، قوای ادارکی فهم و عقل پیروان به ویژه در سطوح پیشوائی و مرجعیت تقلید در رشته های فقه و کلام، تفسیر و آیت و حدیث و روایت شناسی، الاهیات، حکمت و عرفان، آنچنان خیره و مجذوب به معارف وحیانی و حدیثی و روائی آئینی و دینی نموده و قفل و مُهر و موم بر آنها زده که دیگر نتوانند از راه و به روش دیگری به چگونگی آفرینش این جهان و موجودات درون آن و هدف از این آفرینش از طرف خدای حقیقی و واقعی به امر و خواست وی بیندیشند، فکر کنند، خیال نمایند و تصور کنند. به عنوان مثال: اندیشمندان یا متفکرین و خیاپردازان و تصویر گران پیرو ادیان به اصطلاح الاهی - آسمانی - وحیانی - توحیدی - ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام، هیچگاه نمی توانند دو داستان مبدئی - بنیادی ؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا را پشت سر رها نمایند و از خود به پرسند که حقیقتن و براستی خدای حقیقی و واقعی چگونه و با چه هدفی این جهان و موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی درون آنرا آفریده و از چه خمیر مایه ای ؟ آیا این جهان بیکران است یا متنهای و دارای محیطی مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر؟ . بهر حال آرامش دوستدار یکی از فیلسوفان معاصر ایرانی در طی پژوهش های فلسفی و در طول بیان و نوشتن ملاحظات فلسفی در میدان های دین و علم نتوانسته است که به حقایق زیر دست یابد: خدا دو نوع است؛ یکی حقیقی، واقعی، بیکران و بینهایت، بی نیاز مطلق در حالت کلی و بیکرانی، اول، وسط، آخر، ظاهر و باطن همه چیز و همه کس که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد و دیگری خدای کلمه ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که فقط در زبان و خط و فهم و عقل محدود و ناقص انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد. خدای نوع اول به هیچگونه اثباتی از طرف انسان هرگز هیچگونه نیازی نداشته و ندارد و نخواهد داشت و خدای نوع دوم همیشه از طرف انسان نیازمند اثبات بوده و هست و خواهد بود و درست به همین علت و دلیل کلیه سعی و کوشش های انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود. از این به بعد بسوی آینده میتوان خدای نوع اول را علمی و یا خدا از دیدگاه علمی و خدای نوع دوم را اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، ملی، آئینی، دینی، مذهبی، فرقه ای، ایدئولوژیکی ، الاهیاتی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی نامید. خدای حقیقی و واقعی در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود، عرب، عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیانت، ناجی، شفابخش، نبی، پسر، رسول، ولی، والی، خلیفه، نماینده، نایب الرئیس، جانشین و هیچ عنوان دیگری برای تربیت، هدایت و راهنمائی بشر بسوی معنویت های حقیقی و نور و روشنائی انتخاب، اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. وعده های بهشت و جهنم هم از طرف خدای حقیقی و واقعی به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه در عمل از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان با هدف، قصد، نیت، انگیزه ی باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگه داشتن نام و نشان و اثر خود پس از مرگ بطور جاودانه در ذهن و زبان و خط و خاطره انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ. آئین یکتا پرستی هم از طرف خدای حقیقی و واقعی به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و بر هستی و وجود انسان آئینی و دینی تحمیل نگردیده بلکه بر خاسته از دل و زمینه های دوران حاکمیت آیین های بت پرستی بوده و لذا هیچ تهفه بدرد بخوری به حال انسان نبوده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین و غیور و جسور، وارث برحق، ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی. افراد انسانی در جوامع مختلف بشری از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی به دو جناح یا جبهه ی بزرگ؛ یکی موئمنین و صواب یا ثوابکاران و راستگویان و دیگری کفار و گناهکاران و دروغگویان تقسیم نشده اند بلکه انبیا و اولیای آئینی و دینی طرفداران و پیروان کلام ها و افکار و خیالات اوهامی خود را موئمن و بیگناه و راستگو و بهشتی و مخالفین را کافر و گناهکار و دروغگو و جهنمی معرفی نموده اند.
... [مشاهده متن کامل]
عشق و زندگی های افراد انسانی منجمله نباتی و حیوانی هیچ چیزهای دیگری نمی باشند غیر از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدای حقیقی و واقعی در قالب های جزئیات زنده. خدای حقیقی و واقعی ما را بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا یعبدون نیافریده است بلکه هدایت و رهنمون ما بسوی شناخت ابعاد فراوان و بیکران خویش و سهیم و شریک نمودن ما از عشق و زندگی جاودانه خویش. در همین زمینه لازم به اشاره می دانم که یک آیه قرآنی با ترجمه به زبان فارسی بصورت : ما انس و جنس را نیافریدم بلکه بهر طاعت و بندگی، از آسمان نازل نگردیده بلکه ریشه در معنای نام پدر پیامبر داشته یعنی عبدالله. چند نکته حقیقی و مهم دیگر در زمینه تکلیف و وظیفه انسان در مقابل و در پیشگاه بیکران خدای حقیقی و واقعی ( که هیچ موجودی در خارج یا در بیرون آن نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد ) اینند که عشق و زندگی روئیای - برزخی پس از لحظه مرگ کالبد یا تن و یا بدن تثلیثی مادی روانی روحی در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و عشق و زندگی واقعی معادی یعنی همان عشق و زندگی مبدئی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدالی و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها، گفتارها، رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی صورت می پذیرند. بدون حضور انسان در دادگاه عدل الاهی بر اساس حکمت های موسائی و ایسائی و محمّدی، بودائی و زرتشتی و اعم و ذالک.
با احترام کامل و فرو آوردن سر تعظیم و ابراز تواضع و فروتنی و ناچیزی در پیشگاه والای کلیه موئمنین پیرو این آئین ها و ادیان . صرف نظر از ارائه پاسح به این پرسش یا سوال قدیمی مبنی بر اینکه کدامیک حق اند و کدامیک باطل.
ز بند و کمند عشق تو ای یار، ای آفریدگار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست رو به آسمان و دست به دعا/ کجا و کی توانند گریزند این مخلوقات ناچیز زین داغ های زیبا و معجزه آسا نهاده بر سر و دل و دست و پا/
... [مشاهده متن کامل]
عشق و زندگی های افراد انسانی منجمله نباتی و حیوانی هیچ چیزهای دیگری نمی باشند غیر از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خدای حقیقی و واقعی در قالب های جزئیات زنده. خدای حقیقی و واقعی ما را بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا یعبدون نیافریده است بلکه هدایت و رهنمون ما بسوی شناخت ابعاد فراوان و بیکران خویش و سهیم و شریک نمودن ما از عشق و زندگی جاودانه خویش. در همین زمینه لازم به اشاره می دانم که یک آیه قرآنی با ترجمه به زبان فارسی بصورت : ما انس و جنس را نیافریدم بلکه بهر طاعت و بندگی، از آسمان نازل نگردیده بلکه ریشه در معنای نام پدر پیامبر داشته یعنی عبدالله. چند نکته حقیقی و مهم دیگر در زمینه تکلیف و وظیفه انسان در مقابل و در پیشگاه بیکران خدای حقیقی و واقعی ( که هیچ موجودی در خارج یا در بیرون آن نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد ) اینند که عشق و زندگی روئیای - برزخی پس از لحظه مرگ کالبد یا تن و یا بدن تثلیثی مادی روانی روحی در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان تا لحظه بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و عشق و زندگی واقعی معادی یعنی همان عشق و زندگی مبدئی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدالی و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها، گفتارها، رفتار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی صورت می پذیرند. بدون حضور انسان در دادگاه عدل الاهی بر اساس حکمت های موسائی و ایسائی و محمّدی، بودائی و زرتشتی و اعم و ذالک.
با احترام کامل و فرو آوردن سر تعظیم و ابراز تواضع و فروتنی و ناچیزی در پیشگاه والای کلیه موئمنین پیرو این آئین ها و ادیان . صرف نظر از ارائه پاسح به این پرسش یا سوال قدیمی مبنی بر اینکه کدامیک حق اند و کدامیک باطل.
ز بند و کمند عشق تو ای یار، ای آفریدگار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست رو به آسمان و دست به دعا/ کجا و کی توانند گریزند این مخلوقات ناچیز زین داغ های زیبا و معجزه آسا نهاده بر سر و دل و دست و پا/
دین خویی.
از برساخته هایِ زنده یاد، آرامِش دوستار.
از برساخته هایِ زنده یاد، آرامِش دوستار.