دیلمسپار

لغت نامه دهخدا

دیلمسپار. [ دَل َ س َ ] ( اِ مرکب ) دیلمسفار ( دیلم + سفار = سپار = اسوار = اسفار = سوار ). سوار و فارس دیلمی. در ذیل تجارب الامم تألیف ابوشجاع وزیر در طی حوادث سال 372 هَ. ق. از ابراهیم دیلمسفار ذکری بمیان آمده است.

دیلمسپار. [ دَ ل َ س َ ] ( اِخ ) نام پدر اردشیر است کسی که اسدی طبق مقدمه لغت فرس آن کتاب را بخواهش وی ( اردشیر )تألیف کرده است. نیز در خاتمه کتاب ترجمان البلاغه تألیف محمدبن عمر رادویانی ذکر وی آمده است. ( با اختلاف ضبط دیلمسپاه ) بدین شرح : اسپری شد این کتاب به پیروزی و نیک اختری و فرخی بدست ابوالهیجاء اردشیربن دیلمسپاه ؟ ( ویلسپار؟ ) النجمی القطبی الشاعر اندر اواخر شهراﷲ المبارک رمضان بر پانصد و هفت از هجرت پیغامبر محمد المصطفی صلی اﷲ علیه و سلم. ( از خاتمة کتاب ترجمان البلاغه نسخه خطی کتابخانه فاتح اسلامبول ).

فرهنگ فارسی

نام پدر اردشیر بن دیلمسپار نجمی که طبق مقدمه لغت فرس اسدی آن کتاب را بخواهش وی ( اردشیر ) تالیف کرده است .
سوار و فارس دیلمی .

پیشنهاد کاربران

بپرس