دیشلمه

/diSlame/

لغت نامه دهخدا

دیشلمه. [ ل َ م َ / م ِ ] ( ترکی ، مرکب ) ( از: دیش ترکی ، بمعنی دندان + لمه که آن نیز ترکی و نوعی علامت مصدری است ): چای دیشلمه ؛ چای قند پهلو. دشلمه. ( یادداشت مؤلف ). چای که شکر یا قند در آن حل نکرده باشند بلکه حب قند در دهن گذارند و چای تلخ را بشیرینی آن نوشند.

فرهنگ فارسی

چای تلخ، چای که قندیاشکرمیان آن نریزند
( صفت ) چایی که شکر یا قند در آن حل نکرده باشند بلکه حب قند را در دهن گذارند و چای را بشیرینی آن خورند قند پهلو .

فرهنگ معین

(لَ مِ ) [ تر. ] (ص مر. ) چایی که شکر یا قند در آن حل نکرده باشند، قندپهلو.

فرهنگ عمید

چای تلخ، چای که قند یا شکر میان آن نریزند و قند را در دهان بگذارند و چای را روی آن بنوشند.

پیشنهاد کاربران

دیشلمه ؛ یا تیشلمه به مفهوم چای آتش دار یا پرحرارت و داغ
درک بهتر مفهوم نهفته در این کلیدواژه در متن تحلیل شده ی زیر تبیین شده است ؛
لامپ ؛ این کلیدواژه از اون دست کلماتی است که ساختمانش دارای باب خروج می باشد ولی باب ورود به مفهوم کلمه را نیاز به نصب دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

حرف ( پ ) در این کلمه باب خروج کلمه می باشد.
علت استفاده از حرف ( پ ) با نماد سه نقطه که قابل تبدیل به حرف ( ب ) نیز می باشد به خاطر تشعشع و پخش و بخار شدن نور منطبق با واقعیت و کاربرد این وسیله می باشد.
ریشه ی اصلی کلمه ی لامپ، لَم و لام به مفهوم مالامال بودن و پُر بودن می باشد که اگر افزونه ی حرف ( ع یا آ ) را به کلمه ی لم به عنوان باب ورود به کلمه اضافه کنیم کلمه ی عِلم به معنی معلوم شدن و روشن شدن و روشنایی قابل مشاهده می شود.
لومَن ؛ واحد شدت سنجش نور نیز از همین کلمه به نام لاما یا لومَن می باشد.
لاما ؛ پرگوشت و چاق
ملامت ؛ مهر ورزیدن انرژی دادن مالامال کردن نصیحت کردن
پُلُمب ؛ اصطلاح پلمپ یا پلمب کردن که از حرف باب خروجی برای باب ورودی در ساختمان کلمه استفاده شده است منشعب از کلمه ی لامپ به معنی از نور انداختن از جریان انداختن و. . . می باشد.
لامائیسم ؛ حتی از کلمه ی لاما با اصطلاح لامائیسم به عنوان نوعی از طریقت در دین و مذهب رایج می باشد.
لامان ؛ از کلمه ی لامان به عنوان یک اصطلاح برای کتاب ها و مطالب مفید به عنوان غذای روح و روشن شدن تفکر یا غذاهای مفید و انرژی زا و نیروبخش نیز قابل استفاده است.
لومّوندَن ؛ لقمه زدن ، غذا خوردن
لَمس ؛ از کلیدواژه ی لام و لم در کلمه ی لامپ در زبان فارسی کلیدواژه ی لمس به مفهوم دریافت و درک فیزیکی نیز در حال استفاده می باشد.
لُمْپَن ؛ انسان باسواد و روشنفکر. اصطلاح رایج اینکه گفته می شود لُمْپَن بازی در نیار یعنی ادای روشن فکرها رو در نیار.
لُمْپه ؛ اصطلاح لُمْپه به افراد چاق و قسمت های چربی دار و برآمده ی بدن گفته می شود
المپوس ؛ ( Mount Olympus ) بلندترین کوه یونان
المپیک ؛ مسابقات ورزشی سطح بالا و بین المللی
المپیاد ؛ مسابقات علمی سطح بالا و بین المللی
آلمان ؛ سرزمین علم
الموت ؛ کوه علم شده و مرتفع
لَمپا ؛ چراغ روشنایی فیتیله دار
لُمُّری و لُمْ زدن ؛ برای حالتی که آب دارای یک موج ملایم و برآمده باشد و یا جوشیدن آب از کف دریاچه که حالت برآمدگی در سطح آب ایجاد کند اصطلاح لُم زدن استفاده می شود.
لَم دادن لمیدن لمور ؛ این اصطلاح در زمانی که انسان برای تجدید قوا در حالت درازکش باشد استفاده می شود.
اَلَم ؛ درد شدید و زیاد
الم شنگه ؛ شلوغی و سروصدای زیاد، داد و قال
اِلِمِنت ؛ سوزاننده یا ایجاد کننده ی حرارت و نور
الماس ؛ پرارزش گران قیمت.
عَلَم ؛ تیر یا چوب یا میله با طول زیاد. اصطلاح عَلَم کردن به مفهوم راست کردن یا عمود کردن.
لَمینت laminate ؛ این اصطلاح در صنعت برای زمانی استفاده می شود که با مواد کامپوزیت چسبنده قصد افزایش گوشت لوله با ورقه گذاری جهت تقویت ورق لوله را داشته باشیم استفاده می شود.
لُمعه لُمعان ؛ درخشنده نورانی
لمبرگ ؛ مکان پرجمعیت
دیشلمه ؛ یا تیشلمه به مفهوم چای آتش دار یا پرحرارت و داغ
کلمبیا ؛ یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی کال بعلاوه لُمب به معنی کال پرآب یا مکان پرجمعیت یا اقلیم جنگلی و بارانی
کُلُمب ؛ با اصطلاح رایج کُلمبه به معنی چاق یا ثروتمند. قابل استفاده در نامگذاری مثل کریستوف کلمب.
این مفهوم در کلمات زیادی در ابعاد کاربردی مختلف در حال استفاده می باشد مثل ملت ملات ملال ملک ملکه ملایر مُلّا مُلّاع مَلَاء معلم لُمعه لمعان علامه علائم علی عالی مُعَلّی و. . .
همچنین برای نامگذاری روی افراد با کلماتی مثل لامار لامانتن لامارتین لامارک لامارش و. . .
اگر از زاویه ی قانون تغییر شکل حروف، کلمه ی ریشه ای لَم را مورد بررسی قرار دهیم حرف ( ل ) در این کلمه در قوانین ایجاد کلمات قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد و انشعابات زیادی از کلمات را در همین راستا ایجاد می کند مثل رام آرام رمیدن رمباندن و فراوان از این دست کلمات که هر کدام در جایگاه کاربردی خودشان تحلیل و تفسیر خاص خودشان را دارند.
در قوانین نگارش زبان عربی، افزونه ی حرف ( ال ) به کلمات در قانون معرفه و نکره، معرفه می باشد و اشاره به اون چیزی که وجود دارد و دیده می شود و موجود است یا شناخته شده و معین است.

**دیشلمه ( Dişleme ) ** یک واژه ترکی است که به معنای **چای دندان گرفته** یا **چای قند پهلو** به کار می رود. این اصطلاح به نوعی چای اشاره دارد که در آن قند یا شکر به صورت حبه ای در دهان گذاشته می شود و سپس چای تلخ روی آن نوشیده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

#### تعریف و توضیحات
- **تعریف**: دیشلمه به نوعی چای اشاره دارد که در آن شکر یا قند حل نشده و به جای آن، حبه های قند در دهان قرار داده می شود و چای تلخ بر روی آن نوشیده می شود.
- **ریشه کلمه**: این واژه از ترکی گرفته شده است که "دیش" به معنای **دندان** و "لمه" به معنای **علامت مصدری** است.
#### معانی مجازی
- دیشلمه می تواند نمادی از سنت های فرهنگی و شیوه های خاص نوشیدن چای در برخی مناطق باشد. این روش نوشیدن چای نشان دهنده نوعی لذت و آرامش در هنگام صرف چای است.
#### مترادف ها
- **چای قند پهلو**
- **چای تلخ**
### نتیجه گیری
دیشلمه نه تنها یک روش خاص برای نوشیدن چای است، بلکه نمایانگر فرهنگ و سنت های خاصی در برخی مناطق ایران و کشورهای ترک زبان است. این اصطلاح به ما یادآوری می کند که چگونه نوشیدنی ها می توانند بخشی از تجربیات اجتماعی و فرهنگی ما باشند.

دیشلمه:چای قند پهلو
دیشلَمَه:حبه . چیده.
نمونه:خان عمو دیشلمهء قند را درون چای پیاله خیساند. ( کلیدر ج ۱۰ص۲۷۶۳ )
دیشلمه دو معنی میتونه داشته باشه
دیشلمه=گازنگیر
دیشلمه=گاز گرفتن
البته بنظر من این دیشلمه کوتاه شده ی فعل دیشلملی هست به معنی دوست داشتنی این فعل بیشتر برای بچه ها بکار میرود وقتی بچه ای بیش از حد خواستنی و بانمک باشه اصطلاحا بهش میگن دیشلملی
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی میتونه بحاطر تاکید بر خوشمزه بودن چایی دیشلملی درست باشه

دیشلمه یعنی گازگرفتنی وقابل گازگرفتن. . . . اگر این کلمه به صورت دستوری به کار بره'یعنی گاز نگیر. این کلمه کاملا ترکی هست
دیشلمه امر نیست دوستان
مخفف دیشلملی هست میگن دیشلمهَ
البته هر دو یکی نوشته میشوند در جمله فرقش عیان میشه
دیشلمه/ dishlămă : حبه
مانند: دل انگشت هایش به نرمی، زبری دیپلمه های قند را لمس می کرد. . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
دیشلَمَه/ dishlămă : حبّه
مانند: بابقلی بندار، دیشلمه قند را برداشت و در چای غوطه داد، . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
دیشلمه {دیشلاما } [ص]: چای تلخ، چای قند پهلو
فرهنگ آذربایجانی - فارسی
بهزاد بهزادی
در زبان دری یعنی شیرینی یا آبنبات
در ترکی دیشلمه یعنی دندان نزن. این اصطلاح از آنجا میآید که به بچه ها میگفتند قند کنار چای را دندان یا گاز نزنند.
چای قند پهلو. دشلمه
در گویش افغانی یعنی شیرنی، آب نبات
بنام خدا
با سلام ، در صد در صد بودن کلمه که از ترکی وارد فارسی شده حرفی نیست. معنی مجازی انرا که همه به شکر خدا میدانند ، وجه تسمیه چیست چون دیش به معنی دندان هست . چه ربطی به چایی قند پهلو دارد.
با تشکر.
بنام خالق متعال
با سلام، دیشلمه به فتح لام و کسره میم در فارسی به چایی قند پهلو گفته میشود. ولی در زبان ترکی اذری یک فعل امر هست به معنی گاز نگیر. البته به فتحه میم و حالا وجه تسمیه و شباهت ایندو با هم چیست نمیدانم و لی واژه فوق صد در صد ترکی هست.
با تشکر
پس از مطالعه و تحقیق بسیار : دندان گیر
چای قند پهلو
دیشلمه به ترکی یعنی گاز گرفتنی یا هرچیزی که قابل دندان کشیدن و جویدن باشد
چای دیشلمه چایی است که همراه جویدن قند نوشیده میشود. در قدیم بسیار مرسوم و معمول بوده که بهنگام نوشیدن چای تلخ قند را همراه آن می جویدند که البته الان بدلیل آگاهی مردم از زیان آن برای بهداشت دندانها کمتر مرسوم است.
...
[مشاهده متن کامل]

در قدیم وقتی وارد قهوه خانه میشدید و درخواست چای میکردید از شما پرسیده میشد که چای دیشلمه میخواهید یا چای شیرین

کلمه ترکی :دیش =دندان ( لمه ) پسوند
دیشلمه : دیشله ( دیشله‏مه‏ک = گاز گزفتن، حوردن، جویدن ) مه ( پسوند ) = خوردنی، گاز گرفتنی، چای قند پهلو، خرد کردن قند، چای شیرین نشده که با قند بخورند
چای دم آورده لب سوز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس