دیشب

/diSab/

مترادف دیشب: دوش، دوشین، دوشینه

متضاد دیشب: امشب

لغت نامه دهخدا

دیشب. [ ش َ ] ( ق مرکب ، اِ مرکب ) ( از: دی + شب )، شب گذشته. شب پیش از روزی که در آنند. دوش. بارحة :
دیشب گله زلفش با باد همی کردم
گفتاغلطی بگذر زین فکرت سودائی.
حافظ.
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب می زدم.
حافظ.
- امثال :
دیشب همه شب کمچه زدی کو حلوا.

فرهنگ فارسی

شب گذشته شب پیش از امروز و امشب .

فرهنگ عمید

شب گذشته.

دانشنامه عمومی

دیشب (فیلم ۱۹۶۴). شب گذشته ( عربی: اللیلة الأخیرة ) یک فیلم به کارگردانی کمال الشیخ است که در سال ۱۹۶۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به فاتن حمامه اشاره کرد. این فیلم، فیلم منتخب جشنواره فیلم کن ۱۹۶۴ بود.
عکس دیشب (فیلم ۱۹۶۴)

دیشب (فیلم ۲۰۱۰). شب گذشته ( انگلیسی: Last Night ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی مسی تاجدین است که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد.
کیرا نایتلی
سم ورثینگتون
اوا مندس
گیوم کنه
استفانی رومانوف
گریفین دان
انسون مونت
اسکات ادسیت
• کرن پیتمن
عکس دیشب (فیلم ۲۰۱۰)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

دوشین

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی دیشب از ریشه ی دو واژه ی دی و شب فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دیشبدیشبدیشبدیشبدیشبدیشب
ازیره شو به زبان تاتی یعنی دیشب
پرندوشینه. [ پ َ رَ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. پرندوشین :
همان لعل پرندوشینه سفتند.
نظامی.
پرندوش. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب، ق مرکب ) بمعنی پرندوار است که شب روز گذشته باشد یعنی پریشب چه شب گذشته را دوش میگویند و بعربی بارحةالاولی خوانندیعنی پیش از دوش چه بارحه بمعنی دوش است و اولی بمعنی پیش. ( برهان ) . پریشب. بارحه ٔ اولی. شب دوش که فارسیان پریشب گویند. ( از فرهنگی خطی ) . پرندیش. پرندوار. ( فرهنگ رشیدی ) . پروندوش. ( فرهنگ رشیدی ) . پس پریشب. سه شب پیش از امشب. دوش. پردوش. پرندوش :
...
[مشاهده متن کامل]

چنین داد پاسخ که بر کوه و دشت
سواری پرندوش بر من گذشت.
فردوسی.
گویدت همی گرچه دراز است ترا عمر
بگذشته شمر یکسره چون دوش و پرندوش.
ناصرخسرو.
صبحدم بود که آمد به وثاق
چون پرندوش نه بی هش نه به هوش.
انوری.
پرندوش و پرندیش چسان بود خرابات
بگوئید و مترسید اگر مست و خرابید.
مولوی.
گفت از پی دوش آن بر کم ده یکچند
قاری مگر آنرا بپرندوش افکند.
نظام قاری.
پرندوشین. [ پ َ رَ] ( ص نسبی، ق مرکب ) پریشبین. شراب و جز آن که دو شب بر آن گذشته باشد. ( رشیدی ) . پرندوشینه :
دیدم از باده ٔ پرندوشین
شیشه ٔ نیم بر کناره ٔ طاق.
انوری.

Last night
شبی که گذشت
Yester night
شب قبل
شب گذشته
دوش

بپرس