ز گنگ دیز بفرمان شاه بستاند
هزار پیل دمان هریکی چو حصن حصین.
فرخی.
رجوع به دز و دژ شود. || نوعی از دیگ و پاتیل باشد. ( برهان ). نوعی دیگر از دیگ باشد که در آن گوشت و پلاو [ پلو ] نیز پزند. ( آنندراج ). نوعی از دیگ. ( جهانگیری ). || نوعی از شیاف است که در چشم رمدکشیده کشند. ( برهان ). نوعی از شیاف است در چشم کشند. ( جهانگیری ) ( آنندراج ). || چنبر دایره. || غربال و پرویزن. ( برهان ). || ( مزید مؤخر امکنه ) فغان دیز. فغدیز. جاکردیز. ( یادداشت مؤلف ). || ( در اصطلاح بلوچ نیکشهر ) زنبیلی است که خرما را از بالای نخل در آن ریزند و بوسیله طناب پائین میدهند و آن را سرکج نیز گویند. ( یادداشت لغتنامه ).دیز. ( اِخ ) دهی است از دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد با 386 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).بیشتر بخوانید ...