دیکشنری
مترجم
بپرس
دیرماندگی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
دیرماندگی. [ دَ / دِ ] ( حامص مرکب )حالت و چگونگی دیرمانده. کهنگی. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ عمید
۱. پیری.
۲. کهنگی و فرسودگی.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها