دیرماندگی

لغت نامه دهخدا

دیرماندگی. [ دَ / دِ ] ( حامص مرکب )حالت و چگونگی دیرمانده. کهنگی. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. پیری.
۲. کهنگی و فرسودگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس