دیرگذر. [ گ ُ ذَ ] ( نف مرکب ) دیرگذار. کندگذار. که به کندی سپری شود : لکن بر هر حال که باشد تبهاء مرکب عسرتر و دیر گذرتر باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). کشکاب رطوبت زیادت کند و تب بلغمی را عسرتر و دیرگذرتر کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).