دیکشنری
مترجم
بپرس
دیر کردن
معنی انگلیسی
:
tarry
,
to be late
,
delay
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
دیر کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تأخیر کردن. اِبطاء. مقابل شتاب کردن ( در رفتن بجایی ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) تاخیر کردن ( ار رفتن بجایی )
مترادف ها
laten
(فعل)
دیر شدن، دیر کردن
پیشنهاد کاربران
درنگ
حمید رضا مشایخی - اصفهان
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها