دیر کاری

لغت نامه دهخدا

دیرکاری. ( حامص مرکب )سپوزکاری. ( یادداشت مؤلف ). تنبلی : رنگ وروی خداوند مزاج سرد بسپیدی و کبودی گراید همچون رنگ ارزیز و کسلانی و دیرکاری اندر وی پدید آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). صداع بلغمی هفت نوع است یکی گرانی سرو چشم دوم کسلانی و دیرکاری. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

سپوز کاری . تنبلی .

پیشنهاد کاربران

بپرس