دیرمهر. [ م ِ ] ( ص مرکب ) دیرآشنا. دیرجوش. که آسان تن به محبت ندهد. که پس از زمانی دراز ابراز محبت کند. مقابل زودکین : فلک کو دیرمهرو زودکین است در این محنت سرا کار وی این است.جامی.