دیر داشتن

لغت نامه دهخدا

دیرداشتن. [ ت َ ] ( مص مرکب ) بتأخیر انداختن : مجارة؛ دیرداشتن حق کسی را. ( منتهی الارب ). امتطال ، مماحجة؛ دیر داشتن وام را. || مدتی متوقف ساختن : رسولان را آنجا دیر داشته نیاید و بزودی بر مراد باز گردانیده شود. ( تاریخ بیهقی ).

فرهنگ فارسی

بتاخیر انداختن . دیر داشتن حق کسی را .

پیشنهاد کاربران

بپرس