دیر بودن

پیشنهاد کاربران

دیر بودن ؛ دیر زیستن. دیر ماندن. عمر بسیار کردن :
بفال نیک ترا ماه روزه روی نمود
تو دیرباش و چنین روزه صد هزار گذار.
فرخی.
شادباش و دیرباش ودیرمان و دیرزی
کام جوی و کام یاب و کام خواه و کام ران.
فرخی.

بپرس