دیر ایستادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) دیری در جهان ماندن. عمر بسیار کردن. دیر زیستن در جهان : مخور جمله ، ترسم که دیر ایستی به پیرانه سربد بود نیستی.نظامی.|| مدت طولانی توقف کردن.