دیر اشنا

/dirASenA/

معنی انگلیسی:
strange, distant

لغت نامه دهخدا

( دیرآشنا ) دیرآشنا. ( ص مرکب ) دیر پروا. دیر خصومت. دیر صلح. ( از آنندراج ). که زود درنیامیزد. که زود نجوشد. دیرجوش.

فرهنگ فارسی

( دیر آشنا ) دیر پروا . دیر خصومت .

پیشنهاد کاربران

دیرجوش. ( نف مرکب ) دیگ یا سماورو مانند آن که به جوش آمدن مایع مظروف آن دیری بکشد. آنکه دیر به جوش آید. که دیر حرارت در آن تأثیر کند. ( یادداشت مؤلف ) . || آنکه دیر به معاشرت و مصاحبت کسان میل کند. آنکه
...
[مشاهده متن کامل]
دیر الفت و دوستی گیرد با دیگران. آنکه دیر به دوستی کسان و گستاخی با کسان درآید. که دیر با کسان دوست و یگانه شود. که دیرانس و الفت و دوستی آرد. که زود با کسان دوستی نپیوندد. آدمی که دیر انس و الفت و یگانگی پذیرد. آنکه دیر مأنوس و مألوف شود با کسان. ( یادداشت مؤلف ) .

بپرس