دیدگان

لغت نامه دهخدا

دیدگان. ( اِخ ) نام محلی کنار راه آباده و شیراز میان آجدادو قادرآباد در 735700گزی تهران. ( یادداشت مؤلف ).

دیدگان. [ دی دِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان قنقری پائین ( سفلا ) بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده است با 92 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

پیشنهاد کاربران

دیدگان شگفت انگیز
دیدگان تحسین امیز
deadlights ( n. ) [var. on daylights n. ( 1 ) ]
the eyes
دیدگان = آنچه چشم را شاید
چشم
دو صفت برای دیدگان
چشم ها چشمان
چشمان؛ چشم ها
دیدگان: نگاه کردن
ابصار . . . . .
چشمان یا چشم ها

دیده ها و چشم ها
چشم ها
چشمان
جمع چشم
دید ها
دیدبان
نظراتتون رو ه من اعلام کنین
دیدگان:چشمها
۱=تیز بین
۲=بینایی قوی
جمع دیده
چشم ها
جمع چشم ها
چشمان
دیده=چشم
دیدگان=چشمان، دوچشم
دیده
چشم ها ، چشمان
چشمان

چشم ها
چشم ها، جمع چشم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس