دیدو
لغت نامه دهخدا
دیدو. [ دُ ] ( اِخ ) فرانسوا آمبرواز. ( 1730-1804 م. ) چاپگر فرانسوی که بعضی او را بهترین چاپگر عصر خود و حتی بهترین چاپگران شمرده اند. پدرش فرانسوا دیدو نیز چاپگر بود و پسرانش پیر دیدو 1761-1853 م. و فیرمن دیدو 1764-1836م. هنر خانوادگی را حفظ کردندو فیرمن نخستین کسی بود در فرانسه که از روی صفحه های سترئوتایپ کتاب چاپ کرد. ( دائرة المعارف فارسی ).
دیدو. ( اِخ ) دهی است ازدهستان زیرکوه سورتیجی بخش چهاردانگه شهرستان ساری دارای 65 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه گرم آب و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
دانشنامه عمومی
دیدو (ملکه کارتاژ). دیدو یا دایدو ( به لاتین: Dido ) ، بر طبق منابع یونان و روم باستان، مؤسس و ملکهٔ افسانه ای کارتاژ است. داستان دایدو، الهام بخش نویسندگان و هنرمندان زیادی بوده است. منظومه حماسی انه اید اثر ویرژیل، هروئیدس اثر اوید، اعترافات کتاب آگوستین قدیس، افسانه زنان نیکو اثر چاوسر و اپرای دایدو و آئنیاس اثر هنری پرسل، همگی درصدد بوده اند مبارزه دایدو در مواجهه با عشق بدفرجام را تفسیر کند. تنها در دورهٔ رنسانس، او الهام بخش بیش از بیست تراژدی است.
دختر موتو پادشاه صور ( لبنان ) بود. برادرش پیگمالیون صور، شوهر وی را کشت. دیدو به همراه عده ای از صور، واقع در فنیقیه گریخت و به ناحیه ای در شمال آفریقا رفت و تصمیم گرفت که دیگر هرگز تن به ازدواج ندهد و کارتاژ را بنیاد گذاشت. او با استقلال و اندیشه خود ثابت می کند که فرمانروای مقتدری است. ] که از تروا به ایتالیا سفر می کند، در ساحل شمال آفریقا کشتی اش به صخره می خورد. ملکه دایدو او را در کاخ خود پذیرایی می کند و آن دو عاشق هم می شوند. دایدو تا عشقش را به آئنیاس اظهار می کند، شهر او دیر از رونق می افتد. آئنیاس نیز تسلیم عشق است تا اینکه مرکوری، پیام رسان ایزدان در اساطیر روم وظایفش را یادآور می شود. هنگامی که آئنیاس او را رها کرد تا سفرش را از سر گیرد، ملکه نیز در پی پیمان انتقام از رومی ها خود را در آتش سوزاند.
پس از شش سال قایقرانی در اطراف دریای مدیترانه و قرار گرفتن در رحمت طوفان ها و یونوی خشمگین، آئنیاس و افرادش به ساحل سیرتس ( ساحل شمالی آفریقا ) رانده شدند. ونوس ( معادل رومی آفرودیت ) شاهد تلاش و مبارزه پسرش بود و از پدرش زئوس درخواست کرد که اجازه دهد آئنیاس زندگی کند و سرنوشت خود را برآورده کند. زئوس به او اطمینان داد که این کار را خواهد کرد. ونوس خود را مبدل کرد و پسرش را پس از پیچیده شدن در غباری از نامرئی به کارتاژ راهنمایی کرد. آئنیاس و افرادش با دیدو، ملکه کارتاژ ملاقات کردند که به افتخار آنها ضیافتی برپا کرد. ونوس هنوز از نیات یونو نسبت به آئنیاس ناراحت بود. او تصمیم گرفت دیدو را عاشق پسرش کند و کوپیدو را در لباس مبدل بفرستد تا عشق و اشتیاق را در قلب او ایجاد کند. دیدو از آئنیاس التماس کرد تا داستان غم انگیز جنگ تروا را تعریف کند. دیدو و آئنیاس عاشق یکدیگر شدند، علیرغم اینکه دیدو قول داده بود که پس از مرگ شوهرش دیگر عاشق نشود. یونو ازدواجی بین آنها ترتیب داد تا آئنیاس را از تأسیس رم بازدارد - چون می دانست در آینده و روزی کارتاژ محبوبش را نابود خواهد کرد. با این حال، زئوس سرنوشت خود را به آئنیاس یادآوری کرد و به او دستور داد دیدو را ترک کند. دیدو دلشکسته، آتش برپا ساخت، آئنیاس را نفرین کرد و سوگند یاد کرد که کارتاژ با مردم آئنیاس در جنگ ابدی خواهد بود، قبل از اینکه خود را بکشد. پس از خروج از کارتاژ، آئنیاس آخرین نگاهی به شهر انداخت و آتشی را دید، بدون اینکه متوجه شود که دیدو است که روی آتش می سوزد. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدختر موتو پادشاه صور ( لبنان ) بود. برادرش پیگمالیون صور، شوهر وی را کشت. دیدو به همراه عده ای از صور، واقع در فنیقیه گریخت و به ناحیه ای در شمال آفریقا رفت و تصمیم گرفت که دیگر هرگز تن به ازدواج ندهد و کارتاژ را بنیاد گذاشت. او با استقلال و اندیشه خود ثابت می کند که فرمانروای مقتدری است. ] که از تروا به ایتالیا سفر می کند، در ساحل شمال آفریقا کشتی اش به صخره می خورد. ملکه دایدو او را در کاخ خود پذیرایی می کند و آن دو عاشق هم می شوند. دایدو تا عشقش را به آئنیاس اظهار می کند، شهر او دیر از رونق می افتد. آئنیاس نیز تسلیم عشق است تا اینکه مرکوری، پیام رسان ایزدان در اساطیر روم وظایفش را یادآور می شود. هنگامی که آئنیاس او را رها کرد تا سفرش را از سر گیرد، ملکه نیز در پی پیمان انتقام از رومی ها خود را در آتش سوزاند.
پس از شش سال قایقرانی در اطراف دریای مدیترانه و قرار گرفتن در رحمت طوفان ها و یونوی خشمگین، آئنیاس و افرادش به ساحل سیرتس ( ساحل شمالی آفریقا ) رانده شدند. ونوس ( معادل رومی آفرودیت ) شاهد تلاش و مبارزه پسرش بود و از پدرش زئوس درخواست کرد که اجازه دهد آئنیاس زندگی کند و سرنوشت خود را برآورده کند. زئوس به او اطمینان داد که این کار را خواهد کرد. ونوس خود را مبدل کرد و پسرش را پس از پیچیده شدن در غباری از نامرئی به کارتاژ راهنمایی کرد. آئنیاس و افرادش با دیدو، ملکه کارتاژ ملاقات کردند که به افتخار آنها ضیافتی برپا کرد. ونوس هنوز از نیات یونو نسبت به آئنیاس ناراحت بود. او تصمیم گرفت دیدو را عاشق پسرش کند و کوپیدو را در لباس مبدل بفرستد تا عشق و اشتیاق را در قلب او ایجاد کند. دیدو از آئنیاس التماس کرد تا داستان غم انگیز جنگ تروا را تعریف کند. دیدو و آئنیاس عاشق یکدیگر شدند، علیرغم اینکه دیدو قول داده بود که پس از مرگ شوهرش دیگر عاشق نشود. یونو ازدواجی بین آنها ترتیب داد تا آئنیاس را از تأسیس رم بازدارد - چون می دانست در آینده و روزی کارتاژ محبوبش را نابود خواهد کرد. با این حال، زئوس سرنوشت خود را به آئنیاس یادآوری کرد و به او دستور داد دیدو را ترک کند. دیدو دلشکسته، آتش برپا ساخت، آئنیاس را نفرین کرد و سوگند یاد کرد که کارتاژ با مردم آئنیاس در جنگ ابدی خواهد بود، قبل از اینکه خود را بکشد. پس از خروج از کارتاژ، آئنیاس آخرین نگاهی به شهر انداخت و آتشی را دید، بدون اینکه متوجه شود که دیدو است که روی آتش می سوزد. [ ۱]
wiki: دیدو (ملکه کارتاژ)
دانشنامه آزاد فارسی
دیدو (Dido)
(یا: اِلیسا) در اساطیر یونان، شاهدخت فنیقی و بنیادگذار افسانه ای کارتاژ، در بخش شمالی افریقا، در ۸۵۳پ م. خواهر پیگمالیون، شاه توره، بود. برطبق افسانه های کارتاژی، دیدو برای گریز از ازدواج خودکشی کرد. اما ویرژیلدر حماسۀ لاتینی اِنِئیداو را متعلق به ۳۰۰ سال پیش از آن دانسته است و خودکشی اش را به عشق بی فرجام او به آینئاس، پس از سقوط تروآ در ۱۱۸۴پ م نسبت می دهد. در روایت کارتاژی این داستان، پیگمالیون پس از پدرش بِلوس قدرت را به دست گرفت و بی درنگ آکِربوس/سوخایوس، شوهر دیدو، را به قتل رسانید. دیدو با جواهراتش به قبرس و از آن جا به شمال افریقا گریخت و در زمینی که از ایارباس، شاه لیبی، خریده بود، کارتاژ را بنا نهاد. اما برای آن که به ازدواج با ایارباس تن ندهد، تلّی هیزم فراهم آورد تا پس از مرگ جسدش را بسوزانند و آن گاه در برابر همگان با خنجر خود را کشت.
(یا: اِلیسا) در اساطیر یونان، شاهدخت فنیقی و بنیادگذار افسانه ای کارتاژ، در بخش شمالی افریقا، در ۸۵۳پ م. خواهر پیگمالیون، شاه توره، بود. برطبق افسانه های کارتاژی، دیدو برای گریز از ازدواج خودکشی کرد. اما ویرژیلدر حماسۀ لاتینی اِنِئیداو را متعلق به ۳۰۰ سال پیش از آن دانسته است و خودکشی اش را به عشق بی فرجام او به آینئاس، پس از سقوط تروآ در ۱۱۸۴پ م نسبت می دهد. در روایت کارتاژی این داستان، پیگمالیون پس از پدرش بِلوس قدرت را به دست گرفت و بی درنگ آکِربوس/سوخایوس، شوهر دیدو، را به قتل رسانید. دیدو با جواهراتش به قبرس و از آن جا به شمال افریقا گریخت و در زمینی که از ایارباس، شاه لیبی، خریده بود، کارتاژ را بنا نهاد. اما برای آن که به ازدواج با ایارباس تن ندهد، تلّی هیزم فراهم آورد تا پس از مرگ جسدش را بسوزانند و آن گاه در برابر همگان با خنجر خود را کشت.
wikijoo: دیدو
پیشنهاد کاربران
دیدو یا دایدو ( به لاتین: Dido ) ، بر طبق منابع یونان و روم باستان، مؤسس و ملکهٔ افسانه ای کارتاژ است. داستان دایدو، الهام بخش نویسندگان و هنرمندان زیادی بوده است. منظومه حماسی انه اید اثر ویرژیل، هروئیدس اثر اوید، اعترافات کتاب آگوستین قدیس، افسانه زنان نیکو اثر چاوسر و اپرای دایدو و آنیاس اثر هنری پرسل، همگی درصدد بوده اند مبارزه دایدو در مواجهه با عشق بدفرجام را تفسیر کند. تنها در دورهٔ رنسانس، او الهام بخش بیش از بیست تراژدی است.
... [مشاهده متن کامل]
دختر موتو پادشاه صور بود. برادرش پوگمالیون، شوهر وی را کشت. دیدو به همراه عده ای از صور، واقع در فنیقیه گریخت و به ناحیه ای در شمال آفریقا رفت و تصمیم گرفت که دیگر هرگز تن به ازدواج ندهد و کارتاژ را بنیاد گذاشت. او با استقلال و اندیشه خود ثابت می کند که فرمانروای مقتدری است. آینیاس که از تروا به ایتالیا سفر می کند، در ساحل شمال آفریقا کشتی اش به صخره می خورد. ملکه دایدو او را در کاخ خود پذیرایی می کند و آن دو عاشق هم می شوند. دایدو تا عشقش را به آنیاس اظهار می کند، شهر او دیر از رونق می افتد. آنیاس نیز تسلیم عشق است تا اینکه مرکوری، پیام رسان ایزدان در اساطیر روم وظایفش را یادآور می شود. هنگامی که آینیاس او را رها کرد تا سفرش را از سر گیرد، ملکه نیز در پی پیمان انتقام از رومی ها خود را در آتش سوزاند.
... [مشاهده متن کامل]
دختر موتو پادشاه صور بود. برادرش پوگمالیون، شوهر وی را کشت. دیدو به همراه عده ای از صور، واقع در فنیقیه گریخت و به ناحیه ای در شمال آفریقا رفت و تصمیم گرفت که دیگر هرگز تن به ازدواج ندهد و کارتاژ را بنیاد گذاشت. او با استقلال و اندیشه خود ثابت می کند که فرمانروای مقتدری است. آینیاس که از تروا به ایتالیا سفر می کند، در ساحل شمال آفریقا کشتی اش به صخره می خورد. ملکه دایدو او را در کاخ خود پذیرایی می کند و آن دو عاشق هم می شوند. دایدو تا عشقش را به آنیاس اظهار می کند، شهر او دیر از رونق می افتد. آنیاس نیز تسلیم عشق است تا اینکه مرکوری، پیام رسان ایزدان در اساطیر روم وظایفش را یادآور می شود. هنگامی که آینیاس او را رها کرد تا سفرش را از سر گیرد، ملکه نیز در پی پیمان انتقام از رومی ها خود را در آتش سوزاند.