دیده بوسی
/didebusi/
لغت نامه دهخدا
- دیده بوسی کردن ؛ بوسیدن چشم : حسن را از جانب من دیده بوسی کنید. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
دیده بوسی: [ اصطلاح در تداول عامه]دیدار کردن , ملاقات کردن ، به چشم و صورت همدیگر بوسه زدن .
( ( لابد کلی مهمان خارجی دارند . اقلا اول سلام علیک کن بعد برو دستشویی . " "چشم اول با همه ی سفیر سفرا دیده بوسی می کنم بعد. " پیاده شد . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 224. ) )
( ( لابد کلی مهمان خارجی دارند . اقلا اول سلام علیک کن بعد برو دستشویی . " "چشم اول با همه ی سفیر سفرا دیده بوسی می کنم بعد. " پیاده شد . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 224. ) )