دیدنی شد همه نوری به ظلم درشکنید
چاشنی همه صافی به کدر بازدهید.
خاقانی.
رؤیت حق ببر معتزلی دیدنی نیست ببین انکارش.
خاقانی.
مطلق از آنجا که پسندیدنی است دید خدا را و خدا دیدنی است.
نظامی.
چنان بیند آن دیدنی را که هست به دست آرد آن را که باید بدست.
نظامی.
|| ( حامص ) در تداول بجای دیدن به کار رود و به معنی ملاقات و زیارت و دیدار دوستان و کسان. ( یادداشت مؤلف ). بدیدنی رفتن.