دیبا فشان. [ ف َ / ف ِ ] ( نف مرکب ) نثارکننده. || فشاننده دیبا. نثارکننده دیبا. || ( حامص مرکب ) دیبافشانی. نثار دیبا : پذیره برون رفت با سرکشان درم ریز کردند و دیبافشان.اسدی.شد آمل بهشتی نو آراسته درم ریز و دیبافشان خواسته.اسدی.