دیب
لغت نامه دهخدا
دیب. ( اِخ ) بندری است در جنوب شبه جزیره کاتیاور که بیست میل مربع وسعت و 1900 تن سکنه دارد و از مستملکات پرتغال است. ( فرهنگ فارسی معین ). بندری باشد در هند. ( برهان ) ( آنندراج ).
دیب. ( ترکی ، اِ ) بیخ و بن هر چیز را گویند. ( برهان ). و نیز در ترکی معنی شایستگی و خوشبختی و ته و پا و پایه دارد. ( حاشیه برهان چ معین ).
فرهنگ فارسی
بیخ و بن هر چیز را گویند .
پیشنهاد کاربران
بررسیِ واژگانِ "دیپ، دیفتن/دیب - ، زیفتن/زیب - ، دیبا، زیبا و. . . ":
در زبانِ سانسکریت "دیپ:dīp" به معنایِ "درخشیدن، برازیدن، برق زدن، نورانی بودن/شدن، روشن شدن/کردن، برافروختن، درخشه افکندن، شعله افکندن" بوده است. همچنین "دیپَ:dīpa" به معنای "روشنایی، درخشش، برازه، فروزه، پرتو، نور، چراغ، مشعل و. . . " بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه هایِ اوستایی - سانسکریتی که به " - پ:p - " می انجامند، در زبانِ پارسیِ میانه - نو می توانند فعلهایِ انجامیده به " - فتَن" با بُن کُنونیِ انجامیده به " - ب" بسازند. ( در این باره به زیرواژه "بررسی اواشناختی زبانهای باستانی ایرانی" در همین تارنما بروید و پیامِ شماره 9 را بخوانید. )
از اینرو، "دیپ" به ریختِ "دیفتن/دیب - " در زبانِ پارسیِ میانه - نو می آید. همچنین واژه یِ "دیبا" برآمده از بُن کُنونیِ "دیب" و پسوندِ " - آ" است که ریختِ کهن ترِ این پسوند " - آگ" بوده است ( ="دیبآگ" ) .
همچنین واژگان "زیفتن/زیب - " و"زیبا" در پیِ دگرگونیِ آواییِ رواگمندِ "د/ز" یک به یک با واژگانِ نامبرده یِ بالا همبسته و همریشه هستند.
. . . . . .
پَسگشت:
رویبرگ 259 از نبیگ "فرهنگ سَنسکریت - فارسی" ( جلالی نائینی )

در زبانِ سانسکریت "دیپ:dīp" به معنایِ "درخشیدن، برازیدن، برق زدن، نورانی بودن/شدن، روشن شدن/کردن، برافروختن، درخشه افکندن، شعله افکندن" بوده است. همچنین "دیپَ:dīpa" به معنای "روشنایی، درخشش، برازه، فروزه، پرتو، نور، چراغ، مشعل و. . . " بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
ریشه هایِ اوستایی - سانسکریتی که به " - پ:p - " می انجامند، در زبانِ پارسیِ میانه - نو می توانند فعلهایِ انجامیده به " - فتَن" با بُن کُنونیِ انجامیده به " - ب" بسازند. ( در این باره به زیرواژه "بررسی اواشناختی زبانهای باستانی ایرانی" در همین تارنما بروید و پیامِ شماره 9 را بخوانید. )
از اینرو، "دیپ" به ریختِ "دیفتن/دیب - " در زبانِ پارسیِ میانه - نو می آید. همچنین واژه یِ "دیبا" برآمده از بُن کُنونیِ "دیب" و پسوندِ " - آ" است که ریختِ کهن ترِ این پسوند " - آگ" بوده است ( ="دیبآگ" ) .
همچنین واژگان "زیفتن/زیب - " و"زیبا" در پیِ دگرگونیِ آواییِ رواگمندِ "د/ز" یک به یک با واژگانِ نامبرده یِ بالا همبسته و همریشه هستند.
. . . . . .
پَسگشت:
رویبرگ 259 از نبیگ "فرهنگ سَنسکریت - فارسی" ( جلالی نائینی )

دیب. ( ترکی ، اِ ) بیخ و بن هر چیز را گویند. ( برهان ) . و نیز در ترکی معنی شایستگی و خوشبختی و ته و پا و پایه دارد. ( حاشیه برهان چ معین ) .
Deep ریشه ترکی داره
Deep ریشه ترکی داره
دیب ( Dib ) در زبان ترکی به معنی قعر و ته است
کلمه انگلیسی دیپ ( Deep ) به معنی عمیق شبیه این کلمه ترکی است
کلمه انگلیسی دیپ ( Deep ) به معنی عمیق شبیه این کلمه ترکی است