دیاگرام

/diyAgeram/

مترادف دیاگرام: طرح، نمودار

برابر پارسی: نمودار

معنی انگلیسی:
chart, schema

لغت نامه دهخدا

دیاگرام. ( فرانسوی ، اِ )برای نمایش قسمتهای مختلف گلها در روی حلقه های مختلف اشکال اختصاری رسم میشود که آنها را دیاگرام نامیده اند. ( گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 199 ). تصویر اجزاء گل بر سطح مستوی و افقی را دیاگرام مینامند در دیاگرام ساختمان و طرز قرار گرفتن اجزاء گل و تعداد آنها مانند منظم بودن و غیرمنظم بودن گل و هم چنین طرز قرار گرفتن هر یک از قطعات آن را نسبت بیکدیگر و یا نسبت ببرگه و برگه های فرعی و محور ساقه نشان داده می شود. ( گیاه شناسی ثابتی ص 430 ).

فرهنگ فارسی

برای نمایش قسمتهای مختلف گلها در روی حلقه های مختلف اشکال اختصاری رسم میشود که آنها را دیاگرام نامیده اند.

فرهنگ عمید

۱. در نگار، نمودار.
۲. طرح، شکل هندسی، خط هندسی، خطی که شکل اثر معینی را معلوم کند.

دانشنامه آزاد فارسی

جدول کلمات

نمودار

پیشنهاد کاربران

انگاره، پنداره، شِما
نموداری که در کامپیوتر می توان درست کر
نمودار

بپرس