دیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) دی. دیینه. دیروز. ( یادداشت مؤلف ). دیروزی : و تریاق بزرگ تازه نارسیده مقدار یک باقلی دادم تا بسبب افیون خواب یابد و از سرفه برآساید و ماده غلیظ شود و سیلان نکند. روز دیگر هیچ نجنبانیدم ویرا، جز آنکه اطراف او را بفرمودم مالیدتا ماده را از بالا فرود آرم و مقدار یک باقلی کوچکتر از دیانه تریاق تازه دادم. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
فرهنگ فارسی
اسم است برای تمام آنچه که بدان خدا را عبادت کنند .