دیانا آناهیت آبکار ( ارمنی: Անահիտ Հովհաննեսի Աբգարյան ) ( یا دیانا آبگار یا آناهیت آقابگیان ) ( به ارمنی: Աղաբեկյան ) ( زاده ۱۷ اکتبر ۱۸۵۹ - درگذشته ۸ ژوئیه ۱۹۳۷ نخستین زنی است که نامش در جهان به عنوان سیاست مدار به ثبت رسیده است او سفیر دولت ارمنستان در ژاپن بود.
... [مشاهده متن کامل]
وی در ۱۷ اکتبر ۱۸۵۹م، در یک خانوادهٔ ارمنی، در رانگون، متولد شد. پدرش هوُانس آقابِک از ارمنیان ایران بود که پس از ازدواج با زمروخت آوِتومیان، دختری از ارمنیان شیراز، برای گسترش فعالیت های بازرگانی خود اصفهان را ترک و تجارتخانهٔ خود را در برمه تأسیس کرد.
دیانا، که هفتمین و آخرین فرزند خانوادهٔ آقابک بود، تحصیلات خود را در مدارس ارمنیان کلکته به پایان رساند و پس از بازگشت به خانه در ۲۹ سالگی با یک جوان ارمنی اهل جلفا به نام میکائیل آبکار، از بازرگانان جلفای اصفهان، که به کار تجارت ابریشم بین هندوستان و ژاپن اشتغال داشت، ازدواج کرد.
آبکار نیز، در ۱۸۹۱م، به همراه دیانا و دختر چند ماهه شان، یانگون را ترک گفتند و در کوبه ژاپن مستقر شدند و تجارتخانهٔ جدید خود را به همراه مهمانخانه ای در این شهر بندری تأسیس کردند.
دیانا یک سال پس از اقامت در کوبه نخستین رمان خود را با نام ( سوزان ) منتشر ساخت. چندی بعد نیز رمان دوم خود را به نام ( داستان های خانگی جنگ ) ، در مورد مردم ژاپن، به چاپ رساند.
میکائیل و دیانا صاحب چهار فرزند دیگر شدند که دو فرزندشان به علت بیماری فوت کردند، به غیر از فرزند اول خانوادهٔ آبکار مابقی فرزندان و حتی نوه های آن ها در ژاپن متولد شدند. در ۱۹۰۶م میکائیل آبکار به علت بیماری درگذشت.
با کشتار ارمنیان آدانا به دست دولت عثمانی، دیانا، که نمی توانست بی تفاوت از کنار این موضوع بگذرد، مطالبی در این خصوص در روزنامه های ژاپن منتشر ساخت و برای جلب حمایت مردم ژاپن سخنرانی هایی کرد که انعکاسی گسترده در روزنامه های ژاپن داشت.
پس از کشتار ارمنیان به دست حکومت عثمانی، حدود پانصد تن از ارمنیان، که توانسته بودند با گذشتن از سیبری در پایان ۱۹۱۰م خود را به شهر بندری ولادی وستوک برسانند، در شرایط بسیار وخیمی به سر می بردند. این گروه از ارمنیان زندگی خود را مدیون این زن نیکوکارند، او با استفاده از نفوذ خود در بین دولتمردان ژاپن توانست با جلب کمک های دولتی به یاری آنان بشتابد، شماری را به ژاپن منتقل سازد و تحت سرپرستی خود قرار دهد و برای مابقی نیز امکانات زندگی فراهم آورد.
... [مشاهده متن کامل]
وی در ۱۷ اکتبر ۱۸۵۹م، در یک خانوادهٔ ارمنی، در رانگون، متولد شد. پدرش هوُانس آقابِک از ارمنیان ایران بود که پس از ازدواج با زمروخت آوِتومیان، دختری از ارمنیان شیراز، برای گسترش فعالیت های بازرگانی خود اصفهان را ترک و تجارتخانهٔ خود را در برمه تأسیس کرد.
دیانا، که هفتمین و آخرین فرزند خانوادهٔ آقابک بود، تحصیلات خود را در مدارس ارمنیان کلکته به پایان رساند و پس از بازگشت به خانه در ۲۹ سالگی با یک جوان ارمنی اهل جلفا به نام میکائیل آبکار، از بازرگانان جلفای اصفهان، که به کار تجارت ابریشم بین هندوستان و ژاپن اشتغال داشت، ازدواج کرد.
آبکار نیز، در ۱۸۹۱م، به همراه دیانا و دختر چند ماهه شان، یانگون را ترک گفتند و در کوبه ژاپن مستقر شدند و تجارتخانهٔ جدید خود را به همراه مهمانخانه ای در این شهر بندری تأسیس کردند.
دیانا یک سال پس از اقامت در کوبه نخستین رمان خود را با نام ( سوزان ) منتشر ساخت. چندی بعد نیز رمان دوم خود را به نام ( داستان های خانگی جنگ ) ، در مورد مردم ژاپن، به چاپ رساند.
میکائیل و دیانا صاحب چهار فرزند دیگر شدند که دو فرزندشان به علت بیماری فوت کردند، به غیر از فرزند اول خانوادهٔ آبکار مابقی فرزندان و حتی نوه های آن ها در ژاپن متولد شدند. در ۱۹۰۶م میکائیل آبکار به علت بیماری درگذشت.
با کشتار ارمنیان آدانا به دست دولت عثمانی، دیانا، که نمی توانست بی تفاوت از کنار این موضوع بگذرد، مطالبی در این خصوص در روزنامه های ژاپن منتشر ساخت و برای جلب حمایت مردم ژاپن سخنرانی هایی کرد که انعکاسی گسترده در روزنامه های ژاپن داشت.
پس از کشتار ارمنیان به دست حکومت عثمانی، حدود پانصد تن از ارمنیان، که توانسته بودند با گذشتن از سیبری در پایان ۱۹۱۰م خود را به شهر بندری ولادی وستوک برسانند، در شرایط بسیار وخیمی به سر می بردند. این گروه از ارمنیان زندگی خود را مدیون این زن نیکوکارند، او با استفاده از نفوذ خود در بین دولتمردان ژاپن توانست با جلب کمک های دولتی به یاری آنان بشتابد، شماری را به ژاپن منتقل سازد و تحت سرپرستی خود قرار دهد و برای مابقی نیز امکانات زندگی فراهم آورد.