دیاس

لغت نامه دهخدا

دیاس. ( ع مص ) کوفتن بپا. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). کوبیدن گندم و مانند آن را بپای. ( ناظم الاطباء ). || خوار نمودن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || زدودن زنگ از شمشیر. ( ناظم الاطباء ). صیقل دادن شمشیر و غیره. ( از اقرب الموارد ). روشن کردن شمشیر و جزآن. ( المصادر زوزنی ). و رجوع به دوس و دیاسة شود.

دیاس. [ دَی ْ یا ] ( ع ص ) مرد خرمن کوب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

دیاس. ( اِخ ) پرفیریو. سیاستمدار مکزیکی ( از 1830 تا 1915 م. ) در 1876 م. رئیس جمهور شد، و تا( 1911 م. ) حکومت را در دست داشت. در دوره او مکزیک بسبب سرمایه های خارجی رونق یافت ولی توده مردم در فشار و محرومیت بسر میبردند بدینجهت بر اثر انقلابی که بسرکردگی. ف. ا ماذرو برپا شد دیاس برکنار گردید ودور از وطن وفات یافت. ( از دائرة المعارف فارسی ).

فرهنگ فارسی

دریانورد پرتغالی ( و. حدود ۱۴۵٠ - ف. ۱۵٠٠ م. ) وی نخستین کسی است که دور افریقا را پیمود و دماغه امید نیک را بسال ۱۴۸۸ م . کشف کرد .
مرد خرمن کوب .

پیشنهاد کاربران

بپرس