دیاریس [اسم]
( مشتق از دیار پسوند ملکی - یش/یس )
سرزمینِ متعلق به من؛ موطنِ خود؛ وطن شخصی؛ مکانی که فرد به آن تعلق دارد یا آن را موطن پدری خویش می داند.
توضیح: واژه ای ترکیبی در فارسی میانه برگرفته از �دیار� به معنی سرزمین و پسوند نسبت و مالکیت � - یش� که در فارسی کهن و میانه کاربرد داشت. شکل �دیاریس� دگرگون شده �دیاریش� در فارسی کهن است.
... [مشاهده متن کامل]
کاربرد: معنایی ادبی و تاریخی، اشاره به موطن یا وطن فرد با تأکید بر اصالت یا تعلق شخص به آن مکان.
( مشتق از دیار پسوند ملکی - یش/یس )
سرزمینِ متعلق به من؛ موطنِ خود؛ وطن شخصی؛ مکانی که فرد به آن تعلق دارد یا آن را موطن پدری خویش می داند.
توضیح: واژه ای ترکیبی در فارسی میانه برگرفته از �دیار� به معنی سرزمین و پسوند نسبت و مالکیت � - یش� که در فارسی کهن و میانه کاربرد داشت. شکل �دیاریس� دگرگون شده �دیاریش� در فارسی کهن است.
... [مشاهده متن کامل]
کاربرد: معنایی ادبی و تاریخی، اشاره به موطن یا وطن فرد با تأکید بر اصالت یا تعلق شخص به آن مکان.
دیاریس [اسم]
( مشتق از دیار پسوند ملکی - یش/یس )
سرزمینِ متعلق به من؛ موطنِ خود؛ وطن شخصی؛ مکانی که فرد به آن تعلق دارد یا آن را محل زندگی خویش می داند.
توضیح: واژه ای ترکیبی برگرفته از �دیار� به معنی وطن و پسوند نسبت و مالکیت � - یش� که در فارسی کهن و میانه کاربرد داشت. شکل �دیاریس� دگرگون شده از �دیاریش� در فارسی کهن است.
... [مشاهده متن کامل]
کاربرد: معنایی ادبی و تاریخی، اشاره به موطن یا وطن فرد با تأکید بر اصالت یا تعلق شخصی.
( مشتق از دیار پسوند ملکی - یش/یس )
سرزمینِ متعلق به من؛ موطنِ خود؛ وطن شخصی؛ مکانی که فرد به آن تعلق دارد یا آن را محل زندگی خویش می داند.
توضیح: واژه ای ترکیبی برگرفته از �دیار� به معنی وطن و پسوند نسبت و مالکیت � - یش� که در فارسی کهن و میانه کاربرد داشت. شکل �دیاریس� دگرگون شده از �دیاریش� در فارسی کهن است.
... [مشاهده متن کامل]
کاربرد: معنایی ادبی و تاریخی، اشاره به موطن یا وطن فرد با تأکید بر اصالت یا تعلق شخصی.
موطن، مشتق از دیار، به معنای دیار من